🔹وقد مَرَّ بقَذَرٕ علیٰ مَزبلَه ، هذا ما بَخلَ بهِ الباخلون روایت به دو شکل نقل شده: روایت اول) روزی حضرت از مسیری رد می شدند که محل دفن زباله ها بود.خطاب به اطرافیان فرمود: این صحنه ی ناخوشایند و متعفن که می بینید چند روز قبل آن ، عده ای نسبت به آن بخل می ورزیدند.
زباله ها همان چیزی هستند که عده ای بخل ورزیده وبرای خود حفظ کرده و برای آن دست و پا می شکستند.
دیروز این زباله هارا نبینید امروز آنرا ببینید که تبدیل به تعفن شدند. ذات دنیا چنین است ، روزگار تغییر داده، پوسیده و آفت زده میکند. رنگ ، بو و مزه را تبدیل به بد رنگی و بد مزه گی میکند.
🔹و فی خبرٕ اٰخَرَ اَنهُ قال، هذا ما کنتُم تَتَنافَسونَ فیهِ بالاَمسِ روایت دوم ) از کنار مزبله عبور میکردند فرمود: این زباله هایی که می بینید دیروز برای بدست آوردن آن بسرعت بسمت آنها می رفتید. حق و ناحق را زیر پا گذاشته که زودتر به چنگ آورید.
نکته: توجه به پایان هر امری از خمودگی ، هیجانات کاذب باز میدارد. توجه به سرانجام امور انسان را به اعتدال میرساند یک میانه روی که از افراط و تفریط بدور باشد.
نکته ۲ : یکی از راههای نهادینه کردن مطالب برای مخاطب تکلیف است. مسئله سنگین علمی با اصطلاحات وزین فهم را باز نمیکند ولی با مثال مخاطب آن را بهتر می گیرد. باید کاری کرد که مردم حقایق را بدون تکلف با تشبیه و مثال بهتر بفهمند.
رسولخدا صلی الله علیه وآله: برای اینکه دنیا را خوب بشناساند، فرموده مثَل دنیا مثَل غذایی ست که شما می خورید. غذا تبدیل به فضولات میشود. این دنیا مثل طعام است زود از بین میرود و تبدیل به تعفن میشود خود را درگیر دنیا نکنید.
امام صادق علیه السلام : دنیا در نگاه من چیزی نیست جز مانند یک گوشت مردار که فقط در زمان اضطرار میتوان از مردار استفاده کرد. دنیا را به اندازهٔ کم و در زمان اضطرار باید برخوردار شد.
💢 حکمت ۱۹۶ 💢
🔹لَم یَذهَب مِن مالِکَ ما وَعَظَکَ چیزی از مال تو از دست نرفته است اگر پند و نصیحتی به ارمغان آورده باشد.
آن مالی که از دست شما با خسارت یا سرقت رفت ،اما با رفتن درسی داد ،درواقع این مال از بین نرفته بلکه سود آن مدام خواهد رسید.
توجه از دو جنبه : ۱) اگر ضرر و شکست حاصل شد نگران و ناراحت نباش. ۲) نگاه به چنین مسائل نگاه وعظ و عبرت باشد.از همه اتفاقات زندگی باید پند گرفت ولو شکست باشد
نکته : مال وسیله رسیدن به اهداف است. مال فقط ثروت نیست داشته ها ، استعداد ، خوش فکری ، خوشنویسی، هر آنچه که دارد و با آن به هدف میرسد سرمایه است. اگر این سرمایه دچار خسارت شد،اما از ناحیه آن یک تجربه بدست آمد بسیار عالی ست. یک تلخی کوتاه مدت ولی عبرت آن سود بلند مدت دارد.
صرفاً در امور مالی نیست هر نعمتی که بعد از مدتی از دست برود و پشت آن پندی باشد رفتن آن نعمت سود است حتی مرگ عزیزی باشد.
امام صادق علیه السلام : اگر از مرگ عزیزان تقرب بخدا ،توجه و هوشیاری کسب کنید این دیگر مصیبت نیست رحمت است هرچند عزیزی از دست رفته باشد. مصیبت تبدیل به رحمت ، آسان و شیرین میشود.
امامعلی علیه السلام : عبرت زیاد است اما عبرت گیرنده کم است. صرفا اتفاقات را همانگونه که هست می بینیم و میگذریم. اتفاقی برای دیگری افتاد ،ذکر میکنیم اما بعد آن چی ؟؟؟... خود را با آن تطبیق نمی دهیم فقط اصل خبر را بازگو میکنیم. هر خبر و حادثه ای که رخ داد پشت آن یک انشا و یک درخواستی از ما دارد.
💢 حکمت ۱۹۷ 💢
🔹اِنَ هٰذهِ القلوبَ تَمَلُّ کما تَمَلُ الاَبدان فابتَغوا لَها طَرائِفَ الحِکَم [ الحکمةِ ] قلوب و دلهای شما بر اثر اموری ملول و خسته میشود همانگونه که بدن خسته میشود. برای رفع خستگی روح ،حکمتهای لطیف و شیرین را به گوش دل برسانید تا روح نشاط خود را پیدا کند.
جسم در برابر فشار و رنج نیاز به استراحت و تقویت دارد طبیعت و رَوح و ریحان جسم را شاداب می کند . روح هم با اموری دچار پژمردگی میشود به تجدید قوا نیاز دارد.و فقط با فضای سبز، دشت و دمن آرام و خستگی مرتفع نمیشود. کتاب خود یک بوستان است.
خستگی قلب نشان از بد بودن نیست بلکه گاهی دچار ادبار میشود. طنزهایی که فقط صرف طنز نیست بلکه ظرائف و لطائف حکمت است. گرچه در قالب مزاح باشد.اما پشت آن یک حکمت لطیف دارد که خستگی را از روح بیرون می کند.
💢 حکمت ۱۹۸ 💢
🔹لَمّا سَمعَ قولَ الخوارج « لا حکمَ الاّ للّه » کلمةُ حقٕ یُرادُ بِهَا الباطِل خوارج شعاری برگرفته از قرآن برای خود انتخاب کردند.انهم بعد از حکمیت که خود عامل بوجود آمدن حکمیت شدند.،برحضرت تحمیل کردند.
بعد از پذیرش حکمیت و پایان کار متوجه اشتباه خود شدند. بعد از برگشت از صفین علم مخالفت برداشته که امام خلاف شرع عمل کرده.حکم از آنِ خداست چرا حکمیت را به دو نفر سپرد.
فرمود حکمیت را قرآن تایید میکند. در اختلاف و درگیری بین زن و مرد دو نفر از طرفین حکَم باشند داوری کنند و یک حکمی به نفع صادر کنند.قاضی در هر قضاوتی حکمیت میکند.
حکم از آنِ خدا هست ولی اختلاف را باید از بین برد. در امر جزئی زندگی حکمیت لازم است چگونه در جامعهٔ بحرانی که به نقطهٔ حساس رسیده.برای نجات امت و خروج از این بحران حکَم قرار ندهیم .
اصل حکمیت درست است هر چند که ابو موسی را بعنوان حکم قبول نداشت.
خوارج با شعار « لا حکم الا لله » یک تعرضی به امیرالمومنین داشتند. که حکم برای خدا بود ولی به دیگران سپرده شد. حکم برای خداست اما خوارج منظورشان این بود که هیچکس جز خدا نباید امیر باشد. علی الظاهر حکم خدا را شعار میدادند ولی در واقع ارادهٔ باطل داشتند.
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
💢 حکمت ۱۹۵ 💢
🔹وقد مَرَّ بقَذَرٕ علیٰ مَزبلَه ، هذا ما بَخلَ بهِ الباخلون
روایت به دو شکل نقل شده:
روایت اول) روزی حضرت از مسیری رد می شدند که محل دفن زباله ها بود.خطاب به اطرافیان فرمود:
این صحنه ی ناخوشایند و متعفن که می بینید چند روز قبل آن ، عده ای نسبت به آن بخل می ورزیدند.
زباله ها همان چیزی هستند که عده ای بخل ورزیده وبرای خود حفظ کرده و برای آن دست و پا می شکستند.
دیروز این زباله هارا نبینید امروز آنرا ببینید که تبدیل به تعفن شدند.
ذات دنیا چنین است ، روزگار تغییر داده، پوسیده و آفت زده میکند.
رنگ ، بو و مزه را تبدیل به بد رنگی و
بد مزه گی میکند.
🔹و فی خبرٕ اٰخَرَ اَنهُ قال، هذا ما کنتُم تَتَنافَسونَ فیهِ بالاَمسِ
روایت دوم ) از کنار مزبله عبور میکردند فرمود: این زباله هایی که می بینید دیروز برای بدست آوردن آن بسرعت بسمت آنها می رفتید. حق و ناحق را زیر پا گذاشته که زودتر به چنگ آورید.
نکته: توجه به پایان هر امری از خمودگی ، هیجانات کاذب باز میدارد.
توجه به سرانجام امور انسان را به اعتدال میرساند یک میانه روی که از افراط و تفریط بدور باشد.
نکته ۲ : یکی از راههای نهادینه کردن مطالب برای مخاطب تکلیف است.
مسئله سنگین علمی با اصطلاحات وزین فهم را باز نمیکند ولی با مثال مخاطب آن را بهتر می گیرد.
باید کاری کرد که مردم حقایق را بدون تکلف با تشبیه و مثال بهتر بفهمند.
رسولخدا صلی الله علیه وآله: برای اینکه دنیا را خوب بشناساند، فرموده
مثَل دنیا مثَل غذایی ست که شما می خورید.
غذا تبدیل به فضولات میشود.
این دنیا مثل طعام است زود از بین میرود و تبدیل به تعفن میشود خود را درگیر دنیا نکنید.
امام صادق علیه السلام : دنیا در نگاه من چیزی نیست جز مانند یک گوشت مردار که فقط در زمان اضطرار میتوان از مردار استفاده کرد.
دنیا را به اندازهٔ کم و در زمان اضطرار باید برخوردار شد.
💢 حکمت ۱۹۶ 💢
🔹لَم یَذهَب مِن مالِکَ ما وَعَظَکَ
چیزی از مال تو از دست نرفته است اگر پند و نصیحتی به ارمغان آورده باشد.
آن مالی که از دست شما با خسارت یا سرقت رفت ،اما با رفتن درسی داد ،درواقع این مال از بین نرفته بلکه سود آن مدام خواهد رسید.
توجه از دو جنبه :
۱) اگر ضرر و شکست حاصل شد نگران و ناراحت نباش.
۲) نگاه به چنین مسائل نگاه وعظ و عبرت باشد.از همه اتفاقات زندگی باید پند گرفت ولو شکست باشد
نکته :
مال وسیله رسیدن به اهداف است.
مال فقط ثروت نیست داشته ها ، استعداد ، خوش فکری ، خوشنویسی، هر آنچه که دارد و با آن به هدف میرسد سرمایه است.
اگر این سرمایه دچار خسارت شد،اما از ناحیه آن یک تجربه بدست آمد بسیار عالی ست.
یک تلخی کوتاه مدت ولی عبرت آن سود بلند مدت دارد.
صرفاً در امور مالی نیست هر نعمتی که بعد از مدتی از دست برود و پشت آن پندی باشد رفتن آن نعمت سود است حتی مرگ عزیزی باشد.
امام صادق علیه السلام : اگر از مرگ عزیزان تقرب بخدا ،توجه و هوشیاری کسب کنید
این دیگر مصیبت نیست رحمت است هرچند عزیزی از دست رفته باشد.
مصیبت تبدیل به رحمت ، آسان و شیرین میشود.
امامعلی علیه السلام :
عبرت زیاد است اما عبرت گیرنده کم است.
صرفا اتفاقات را همانگونه که هست می بینیم و میگذریم.
اتفاقی برای دیگری افتاد ،ذکر میکنیم اما بعد آن چی ؟؟؟...
خود را با آن تطبیق نمی دهیم فقط اصل خبر را بازگو میکنیم.
هر خبر و حادثه ای که رخ داد پشت آن یک انشا و یک درخواستی از ما دارد.
💢 حکمت ۱۹۷ 💢
🔹اِنَ هٰذهِ القلوبَ تَمَلُّ کما تَمَلُ الاَبدان فابتَغوا لَها طَرائِفَ الحِکَم [ الحکمةِ ]
قلوب و دلهای شما بر اثر اموری ملول و خسته میشود همانگونه که بدن خسته میشود.
برای رفع خستگی روح ،حکمتهای لطیف و شیرین را به گوش دل برسانید تا روح نشاط خود را پیدا کند.
جسم در برابر فشار و رنج نیاز به استراحت و تقویت دارد طبیعت و رَوح و ریحان جسم را شاداب می کند
.
روح هم با اموری دچار پژمردگی میشود به تجدید قوا نیاز دارد.و فقط با فضای سبز، دشت و دمن آرام و خستگی مرتفع نمیشود.
کتاب خود یک بوستان است.
خستگی قلب نشان از بد بودن نیست بلکه گاهی دچار ادبار میشود.
طنزهایی که فقط صرف طنز نیست بلکه ظرائف و لطائف حکمت است.
گرچه در قالب مزاح باشد.اما پشت آن یک حکمت لطیف دارد که خستگی را از روح بیرون می کند.
💢 حکمت ۱۹۸ 💢
🔹لَمّا سَمعَ قولَ الخوارج « لا حکمَ الاّ للّه » کلمةُ حقٕ یُرادُ بِهَا الباطِل
خوارج شعاری برگرفته از قرآن برای خود انتخاب کردند.انهم بعد از حکمیت که خود عامل بوجود آمدن حکمیت شدند.،برحضرت تحمیل کردند.
بعد از پذیرش حکمیت و پایان کار متوجه اشتباه خود شدند. بعد از برگشت از صفین علم مخالفت برداشته که امام خلاف شرع عمل کرده.حکم از آنِ خداست چرا حکمیت را به دو نفر سپرد.
فرمود حکمیت را قرآن تایید میکند.
در اختلاف و درگیری بین زن و مرد دو نفر از طرفین حکَم باشند داوری کنند و یک حکمی به نفع صادر کنند.قاضی در هر قضاوتی حکمیت میکند.
حکم از آنِ خدا هست ولی اختلاف را باید از بین برد.
در امر جزئی زندگی حکمیت لازم است چگونه در جامعهٔ بحرانی که به نقطهٔ حساس رسیده.برای نجات امت و خروج از این بحران حکَم قرار ندهیم .
اصل حکمیت درست است هر چند که ابو موسی را بعنوان حکم قبول نداشت.
خوارج با شعار « لا حکم الا لله » یک تعرضی به امیرالمومنین داشتند.
که حکم برای خدا بود ولی به دیگران سپرده شد.
حکم برای خداست اما خوارج منظورشان این بود که هیچکس جز خدا نباید امیر باشد.
علی الظاهر حکم خدا را شعار میدادند ولی در واقع ارادهٔ باطل داشتند.
اللهم اهدنا الی سواء السبیل