🔻مَن قَصَّرَ فیِ العَمل اِبتُلیَ بالهَمِ هر کس در عمل صالح کوتاهی کند بطور نا خودآگاه دچار هم و غم خواهد شد.
کوتاهی عمل یا انجام ندادن است یا نقصان در کیفیت عمل است. که آنهم کوتاهی در انجام عمل است. مستولی شدن غم از سه حالت خارج نیست. ۱- در دنیا دچار غم میشود. عمر بطالت رفته را در بزنگاهی با یک تلنگر و جرقه ای هوشیار شده ، نتیجه ای جز غم و حسرت برای او ندارد.
۲- غم در لحظات آخر عمر ، در لحظه جان دادن پرده ها کنار رفته حقایق را آگاه میشود ضعفها و نواقص را می بیند.
۳- غم مربوط به قیامت که تمام حقایق آشکار و آگاه به تمامی خسرانها میشود. « حتی اذا جاءَ احدَهُمُ الموت قالَ ربِ ارجِعونِ لَعَلیٖ اَعملُ صالحاً فیما تَرَکت فال کلّا مومنون - ۱۰۰» هنگامیکه مرگ فرا رسید حقیقت دید درخواست میکندخدایا ما را برگردان تا اعمال صالحه ترک شده را انجام دهیم اما هیچوقت این خواسته محقق نمیشود. ندای حسرت دارند « یا حسرَتَنا علیٰ ما فرّطنا.فی جنبِ الله »
🔻ولا حاجةَ لله فیمن لیسَ للهِ فی ماله و نفسِه نصیبٌ خداوند هیچ احتیاجی ندارد به آنکسی که نه در اموال و نه در جان سهمی برای خدا قرار نمیدهد. خداوند به چنین فردی محتاج نیست. خدا مطلقا به احدی محتاج نیست غنی بالذات است. ولی یاری دین خدا یاری خدا محسوب میشود. « اِن تنصرُ الله ینصُرکم» اگر از اموال برای خلق سهمی معین شد گویا برای خدا سهم قرار دادند.گرچه محتاج نیست، اما گویا احتیاج خدا در احتیاج بندگان است..
💢 حکمت ۱۲۸💢
🔻تَوَقُوا البردَ فی اَولهِ و تَلَقَوهُ فی اخرِهِ خود را محفوظ کنید از سرمای اول ( پاییز زمستان) دو فصل سرما ابتدای پاییز از بادها خود را بپوشانید. به استقبال باد و سرمای آخر بروید ( آخر سرما اوایل بهار)
استدلال : باد بهاری و پاییزی با درختان چه میکنند.
🔻فانه یفعَلُ بالاَبدان کفعلِهِ فی الاَشجار همه درختان را به خواب فرو برده و شادابی از بین میرود. همان باد تبدیل به باد بهاری سبب شکوفایی درختان و نشاط را بر میگرداند. باد همان کاری که با درختان کرد با بدن انسان هم چنان می کند.
🔻اولُهُ یُحرِق و اخرهُ یُورِق اول پاییز درختان از سرما می سوزند. و آخر سرما همین باد سبب برگ و برق میشود. سبب رشد و نمو بدن هم میشود.
نکته ای که در ( یفعل فی الابدان کفعله فی الاشجار) جسم شما موجودی که در عالم طبیعت هست. خدا عالم را طوری خلق کرده که بر یک نظم خاص می چرخد جسم هم از این رویه پیروی می کند. اگر انسانی مخالف آن و در مقابل مسیر طبیعت و نظم آن قرار بگیرد عالم عوض نمیشود بلکه انسان است که عوض شده و ضرر می بیند.
طولانی بودن شب زمستان برهان نظم دارد. بدلیل رطوبت هوا ، بدن هم مرطوب و نیاز بیشتری به خواب و استراحت دارد.لذا شب طولانی ست. تابستان رطوبت کم ، هوا خشک و گرم ، بدن هم به تبع آن، نیاز بدن به خواب کمتر میشود لذا تابستان کوتاهتر است. پس بدن خود را با طبیعت همسو قرار دهید.
این جمله و مضمون حکمت از رسول مکرم صلی الله علیه وآله وسلم هم نقل شده.
مولوی : برداشت از این روایت نبوی و علوی ، یک عاملی در وجود شما هست که خزان شماست و آن نفس و شهوت است هر چه بسمت آن پیش رود خزان روحی بیشتر خواهد بود. ویک عاملی هست که بهار وجود است و آن عقل ، فطرت و خرد است ،هرچه بسمت آن سوق داده شود شکوفایی و نشاط بیشتر خواهد شد.
💢 حکمت ۱۲۹:💢
🔻عِظَمُ الخالق غندکَ یُصَغِرَ المخلوق بزرگ دیدن خالق سبب کوچک شمردن مخلوق می گردد. توجه بیشتر به خالق توجه از مخلوقات را کمتر می کند.
رابطه بین بزرگی خدا و کوچکی مخلوق به اینست: آنچه را که دوست میدارد و ارتباط برقرار میکند کمالی را در او می بیند. انسان کمال طلب و خود را بدنبال کمال می کشاند. کمال طلب وقتی کمال مطلق را پیدا کرد کمالات دیگران بچشم او کوچک می آید.
نکته : بچشم نیامدن و بزرگ ندیدن دیگران با بی احترامی و تکریم کردن متفاوت است. احترام و تکریم انسان جای خود ، وکوچکتر دیدن او از خداوند هم جای خود.
💢 حکمت ۱۳۰ 💢
امیر المومنین در برگشت از جنگ صفین در ورودی شهر به قبرستان کوچکی رسید . خطاب به اهل قبور فرمود:
🔻یا اهل الدیار الموحشه و المحالِ المُقفرَه و القبورِ المُظلِمه ای ساکنین شهر وحشتناک ، ای ساکنان محله ی سوت و کور ، ای کسانیکه در قبرستان تاریک آرمیدید
🔻یا اهل الغُربةِ یا اهلَ الوحدةِ یا اهلَ الوحشةِ ای اهل خاک ، ای اهل غربت و فراموشی ، کسی بیاد شما نمی افتد و سرگرم دنیای خود هستند. ای اهل وحدت و تنهایی ، اهل قبرستان در کنار هم قبر به قبر چسبیده ولی هر کدام مستقل و تنها و از هم بیخبر ، یکی در عذاب و یکی در نشاط.
🔻انتم لنا فرَطٌ سابق و نحنُ لکم تبعٌ لاحق مردگان ، شما کسانی بودید که پیش قراول ما شده عمر شما بسر آمد و قبل ما از این دیار رفتید. ما نیز بزودی تبعیت کرده مسیر شما را طی ، و بشما ملحق می شویم.
🔻امَّا الدُورُ فقد سُکِنَت و امَا الاَزواجُ فقد نُکِحَت و اَما الاَموالُ فقد قُسِمَت شما رفتید خانه های مجلل شما باقی ماند دیگران در آن جای گرفتند. همسران شما که دلبسته و وابسته آنها بودید اموال خود را خرج آنها کردید ازدواج کردند. اموال باقیمانده شما را وراث بین خود تقسیم کردند.
🔻هذا خبرُ ما عندَنا فما خبرُ ما عندَکم اینجا خبری نیست ، با داشته های شما خوشیم شما بما بگویید لحظه مرگ ، سوال و جواب ، برزخ چطور بود!!! آیا توانستید درست پاسخگو باشید. آیا آنچهرا که گفته بودند صادق بود یا نه !! بما بگویید آنطرف چه خبر !! اینجا خبری نیست. از اخباری که نزد شما هست خبر بدهید.
حضرت از مردگان رو برگرداند به یاران خود از جنگ برگشته و فرمود:
🔻 اما لو اُذِنَ آهل فی آلکلام لاَخبَروُکم « اَنَ خیرَ الزادِ التقویٰ» به خدا قسم اگر اموات اجازه داشتند سخن بگویند . بدرستی که حتما و قطعا یک جمله بیشتر نمی گفتند و آن این جمله بود. « بهترین زاد و توشه تقواست »
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
💢 حکمت ۱۲۷ 💢
🔻مَن قَصَّرَ فیِ العَمل اِبتُلیَ بالهَمِ
هر کس در عمل صالح کوتاهی کند بطور نا خودآگاه دچار هم و غم خواهد شد.
کوتاهی عمل یا انجام ندادن است یا نقصان در کیفیت عمل است. که آنهم کوتاهی در انجام عمل است.
مستولی شدن غم از سه حالت خارج نیست.
۱- در دنیا دچار غم میشود. عمر بطالت رفته را در بزنگاهی با یک تلنگر و جرقه ای هوشیار شده ، نتیجه ای جز غم و حسرت برای او ندارد.
۲- غم در لحظات آخر عمر ، در لحظه جان دادن پرده ها کنار رفته حقایق را آگاه میشود ضعفها و نواقص را می بیند.
۳- غم مربوط به قیامت که تمام حقایق آشکار و آگاه به تمامی خسرانها میشود.
« حتی اذا جاءَ احدَهُمُ الموت قالَ ربِ ارجِعونِ لَعَلیٖ اَعملُ صالحاً فیما تَرَکت فال کلّا مومنون - ۱۰۰»
هنگامیکه مرگ فرا رسید حقیقت دید درخواست میکندخدایا ما را برگردان تا اعمال صالحه ترک شده را انجام دهیم اما هیچوقت این خواسته محقق نمیشود.
ندای حسرت دارند
« یا حسرَتَنا علیٰ ما فرّطنا.فی جنبِ الله »
🔻ولا حاجةَ لله فیمن لیسَ للهِ فی ماله و نفسِه نصیبٌ
خداوند هیچ احتیاجی ندارد به آنکسی که نه در اموال و نه در جان سهمی برای خدا قرار نمیدهد.
خداوند به چنین فردی محتاج نیست.
خدا مطلقا به احدی محتاج نیست غنی بالذات است. ولی یاری دین خدا یاری خدا محسوب میشود.
« اِن تنصرُ الله ینصُرکم»
اگر از اموال برای خلق سهمی معین شد گویا برای خدا سهم قرار دادند.گرچه محتاج نیست، اما گویا احتیاج خدا در احتیاج بندگان است..
💢 حکمت ۱۲۸💢
🔻تَوَقُوا البردَ فی اَولهِ و تَلَقَوهُ فی اخرِهِ
خود را محفوظ کنید از سرمای اول ( پاییز زمستان) دو فصل سرما ابتدای پاییز از بادها خود را بپوشانید.
به استقبال باد و سرمای آخر بروید ( آخر سرما اوایل بهار)
استدلال : باد بهاری و پاییزی با درختان چه میکنند.
🔻فانه یفعَلُ بالاَبدان کفعلِهِ فی الاَشجار
همه درختان را به خواب فرو برده و شادابی از بین میرود.
همان باد تبدیل به باد بهاری سبب شکوفایی درختان و نشاط را بر میگرداند.
باد همان کاری که با درختان کرد با بدن انسان هم چنان می کند.
🔻اولُهُ یُحرِق و اخرهُ یُورِق
اول پاییز درختان از سرما می سوزند.
و آخر سرما همین باد سبب برگ و برق میشود.
سبب رشد و نمو بدن هم میشود.
نکته ای که در ( یفعل فی الابدان کفعله فی الاشجار) جسم شما موجودی که در عالم طبیعت هست. خدا عالم را طوری خلق کرده که بر یک نظم خاص می چرخد جسم هم از این رویه پیروی می کند.
اگر انسانی مخالف آن و در مقابل مسیر طبیعت و نظم آن قرار بگیرد عالم عوض نمیشود بلکه انسان است که عوض شده و ضرر می بیند.
طولانی بودن شب زمستان برهان نظم دارد.
بدلیل رطوبت هوا ، بدن هم مرطوب و نیاز بیشتری به خواب و استراحت دارد.لذا شب طولانی ست.
تابستان رطوبت کم ، هوا خشک و گرم ، بدن هم به تبع آن، نیاز بدن به خواب کمتر میشود لذا تابستان کوتاهتر است.
پس بدن خود را با طبیعت همسو قرار دهید.
این جمله و مضمون حکمت از رسول مکرم صلی الله علیه وآله وسلم هم نقل شده.
مولوی : برداشت از این روایت نبوی و علوی ،
یک عاملی در وجود شما هست که خزان شماست و آن نفس و شهوت است هر چه بسمت آن پیش رود خزان روحی بیشتر خواهد بود.
ویک عاملی هست که بهار وجود است و آن عقل ، فطرت و خرد است ،هرچه بسمت آن سوق داده شود شکوفایی و نشاط بیشتر خواهد شد.
💢 حکمت ۱۲۹:💢
🔻عِظَمُ الخالق غندکَ یُصَغِرَ المخلوق
بزرگ دیدن خالق سبب کوچک شمردن مخلوق می گردد.
توجه بیشتر به خالق توجه از مخلوقات را کمتر می کند.
رابطه بین بزرگی خدا و کوچکی مخلوق به اینست: آنچه را که دوست میدارد و ارتباط برقرار میکند کمالی را در او می بیند.
انسان کمال طلب و خود را بدنبال کمال می کشاند.
کمال طلب وقتی کمال مطلق را پیدا کرد کمالات دیگران بچشم او کوچک می آید.
نکته : بچشم نیامدن و بزرگ ندیدن دیگران با بی احترامی و تکریم کردن متفاوت است.
احترام و تکریم انسان جای خود ،
وکوچکتر دیدن او از خداوند هم جای خود.
💢 حکمت ۱۳۰ 💢
امیر المومنین در برگشت از جنگ صفین در ورودی شهر به قبرستان کوچکی رسید .
خطاب به اهل قبور فرمود:
🔻یا اهل الدیار الموحشه و المحالِ المُقفرَه و القبورِ المُظلِمه
ای ساکنین شهر وحشتناک ، ای ساکنان محله ی سوت و کور ، ای کسانیکه در قبرستان تاریک آرمیدید
🔻یا اهل الغُربةِ یا اهلَ الوحدةِ یا اهلَ الوحشةِ
ای اهل خاک ، ای اهل غربت و فراموشی ، کسی بیاد شما نمی افتد و سرگرم دنیای خود هستند.
ای اهل وحدت و تنهایی ،
اهل قبرستان در کنار هم قبر به قبر چسبیده ولی هر کدام مستقل و تنها و از هم بیخبر ، یکی در عذاب و یکی در نشاط.
🔻انتم لنا فرَطٌ سابق و نحنُ لکم تبعٌ لاحق
مردگان ، شما کسانی بودید که پیش قراول ما شده عمر شما بسر آمد و قبل ما از این دیار رفتید.
ما نیز بزودی تبعیت کرده مسیر شما را طی ، و بشما ملحق می شویم.
🔻امَّا الدُورُ فقد سُکِنَت و امَا الاَزواجُ فقد نُکِحَت و اَما الاَموالُ فقد قُسِمَت
شما رفتید خانه های مجلل شما باقی ماند دیگران در آن جای گرفتند.
همسران شما که دلبسته و وابسته آنها بودید اموال خود را خرج آنها کردید ازدواج کردند.
اموال باقیمانده شما را وراث بین خود تقسیم کردند.
🔻هذا خبرُ ما عندَنا فما خبرُ ما عندَکم
اینجا خبری نیست ، با داشته های شما خوشیم
شما بما بگویید لحظه مرگ ، سوال و جواب ، برزخ چطور بود!!!
آیا توانستید درست پاسخگو باشید.
آیا آنچهرا که گفته بودند صادق بود یا نه !!
بما بگویید آنطرف چه خبر !!
اینجا خبری نیست. از اخباری که نزد شما هست خبر بدهید.
حضرت از مردگان رو برگرداند به یاران خود از جنگ برگشته و فرمود:
🔻 اما لو اُذِنَ آهل فی آلکلام لاَخبَروُکم « اَنَ خیرَ الزادِ التقویٰ»
به خدا قسم اگر اموات اجازه داشتند سخن بگویند .
بدرستی که حتما و قطعا یک جمله بیشتر نمی گفتند و آن این جمله بود.
« بهترین زاد و توشه تقواست »
اللهم اجعلنا من العاملین بطاعتک