بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
💢 حکمت ۱۲۴ 💢
🔻غَیرةُ المرأَةِ کفرٌ وغَیرةُ الرجل ایمانٌ
غیرت داشتن زنان به مرد خود کفر است و غیرت داشتن مرد نسبت به همسر خود نشان ایمان است.
حضرت کفر و ایمان را در این حکمت، کفر و ایمان عملی میداند.
گرچه در کفر و ایمان اعتقادی ، بخدا اعتقاد و به معاد معتقد نباشد کافر است.
در قبال آنها یک سلسله اموری هستند که عمل کردن به آن نشان ایمان و نبود عمل نشان کفر است.
این حکمت راجب تعدد زوجات میفرماید.
اگر زنی نسبت بمرد خود که چند همسر دارد غیرتی شود و ایجاد ناراحتی کند
واین حکم از احکام الهی را نپذیرد ، درچنین حالت سر از کفر در خواهد آورد.
مخالفت با حکم الهی و شریعت است.
و اینکه مرد نسبت بزن خود غیور باشد از آنجا که مسئول کنترل و نظارت آست نشان ایمان مرد است.؛
کفر عملی در جریان حج:
« ولله علیَ الناسِ حِجُ آلبیت الیهِ سبیلا ومَن کفرَ فانَ اللهَ غنیٌ عنِ العالمین العمران - ۹۷»
اگر کسی استطاعت حج را داشت و به حج نرفت مسلمان است. کفر اعتقادی ندارد.
اما کفر عملی دارد.
« فانکحوا ما طابَ لکم منَ النساء مَثنیٰ و ثلاثَ و رُباع نساء - ۳ »
تا چهار همسری حکم صریح قرآن است.
روایت هم نیست که شبهه شود ویا سند معتبر نباشد.
قرآن بعد از اینکه تعدد زوجات را مطرح میکند.بلافاصله میفرماید.[بشرط عدالت ]
جزو شرایطی هست که بشدت نادر است بوقوع بپیوندد.
چهار همسری مجاز است بشرط عدالت و رعایت عدالت کار بسیار مشکل است.
از عدالت امام جماعت هم فراتر است.
عدالت امام جماعت گناه نکردن است ، عدالت تعدد زوجه تقسیم محبت عادلانه است.
لذا صرف اجازه تعدد راحت نیست شرط آن سنگین است.
💢 حکمت ۱۲۵ 💢
🔻لاَنسَبََنَّ الاسلام نِسبةَ لم یَنسُبها احدٌ قبلی
اسلام را چنان برای شما توصیف کنم که احدی اینگونه با ظرافت و تفصیل بیان نکرده.
🔻الاسلام هو التسلیم
مسلمان بودن به تسلیم بودن است در برابر فرمان خدا ، سنت نبوی ، فرمایش اهل بیت .
تسلیم عقل و فطرت .
🔻والتسلیم هو الیقین
تسلیم یقین داشتن است.
تسلیم محض ممکن نیست مگر با یقین.
یقین که صد در صدی شد تسلیم هم صدی میشود.
🔻والیقین هو التصدیق
گفته ها و آورده های خدا مورد تصدیق قرار بگیرد
« الذین یُومنون بالغیب بقره -۵»
گفته ها قابل دیدن نیست ، بر همه پوشیده است ، غیب است اما در برابر فرمان به چشم و تصدیق آنها.
به لمس نیامده، بعضی امور با علم هم ثابت نشده، ولی یقین آنجایی هست که صحه گذاشته و تصدیق شود.
هرچند که بشر نفهمد ، فهم بشر ملاک و معیار نیست.
بر حسب علم و فهم بشر احکام الهی صادر نمیشود. احکام بر اساس واقعیتها هستند.
فهم آن هم نبود باید تصدیق باشد
تصدیق شد یقین هست، یقین کرد اسلام دارد.
🔻والتصدیق هو الاِقرار
تصدیق یک مطلب درونی ست.
تصدیق و قبول درون، حتما بر زبان هم اقرار شود.
دین در جامه باید ظاهر باشد.ظهور و بروز داشته و اقرار در اعضا مشخص باشد.
این امور تقیه هم ندارد.
همانطور که کفار در بیان بی دینی خود هیچ کوتاهی و تقیه ندارند. تصدیق امور مسلمین هم باید به زبان اقرار و آشکار باشد.
🔻والاِقرارُ هو الاَداء
ادا کردن یک حالت درونی هست که انسان را برانگیخته می کند.
انسان قبل از انجام عمل فیزیکی چند مرحله در ذهن او میگذرد
۱- شوق ایجاد میشود.
۲- شوق تقویت شده ایجاد انگیزه می کند.
۳- انگیزه محرک حرکت میشود.
ذهن که کاملا آماده شد با عمل خود گرفت ، موثر دانست، اقدام به عمل و وارد بر عملیات یدی میشود .
واین اداء است.
اقرار به دین یعنی ادا ، یعنی تمام شرایط را در خود ادا کنید.
🔻والاَداءُ هو العمل
صرف آمادگی ذهنی هم کفایت نمیکند.
چه بسا در ذهن بسیاری اسلام را تشویق هم می کنند ولی در وادی عمل خود کار نیستند.
مسلمان حقیقی بعد از تشویق ، برانگیختن عقلی ، باید در وادی عمل وارد شود.
جمله اول و آخر، الاسلام هو العمل
💢 حکمت ۱۲۶ 💢
🔻عجبتِ البخیل یستعجلُ الفقر الذی منه هَرَب
تعجب می کنم از انسان بخیل دچار یک دو گانگی و تعارض آشکار است ولی خود متوجه نمیشود.
تعجب میکنم بخیل بسرعت به استقبال فقر میرود در حالیکه از فقر فراری بود.
میترسد مبادا روزی دچار فقر شود. ولی فقر را با آغوش باز می پذیرد.
چه تناقض عجیبی !!
🔻ویَفوتُه الغنی الذی ایاهُ طلب
بخیل غنایی را از دست میدهد که پیوسته بدنبال آن بود عمری را سپری کرد تا غنی شود در حالیکه غنا را از دست داد.
شاید پول داشته باشد ولی هیچگاه بی نیاز نشد و غنا پیدا نکرد.
تناقض عجیبی !!!
🔻فعیشِ فی الدنیا عیشَ الفقرا و یُحاسبُ حسابَ الاَغنیاء
انسان بخیل در دنیا مانند فقیر زندگی می کند
ودر آخرت مانند اغنیا باید حسابرسی شود.
باید پاسخگو باشد مال از کجا آمد و به کجا خرج شد.
🔻و عجبتُ المتکبر الذی کان بالامس نطفه و یکونُ غداً جیفه
تعجب میکنم از متکبر کسی که ابتدای او از نطفه گندیده ، فردای او یک مردار بد بو ، که خانواده از بوی تعفن مردار تحمل او نداشته بزودی از او دل می کنند
اول و آخر خود نمی بیند، در این وسط چه دارد که اینگونه مغرور میشود.
چطور این دو گانگی را نمی بیند جای تعجب دارد.
توجه کردن انسان به گذشته و آینده خود، از گرفتار شدن به کبر و غرور جلوگیری می کند.
🔻و عجبتُ لمَن شکَ فی الله و هو یَریٰ خلقَ الله
تعجب میکنم کسی که مخلوق ، آسمان و زمین ، نظم نظام را می بیند و خدا را انکار می کند.
چگونه معلول بدون علت وجود دارد!!
چگونه حادث بدون محدث
وچگونه ممکن بدون واجب الوجود پدید می آید!!.
این معلول علت او کیست.
چه دو گانگی عجیبی !!
🔻وعجبتُ لمن نَسیَ الموت و هم یَریٰ مَن یَموت
متعجبم از کسانیکه مرگ را فراموش می کنند در حالیکه روزانه مردگان را می بینند .
شما در خارج مرگ انسان را می بینید.
وقتی شی یی در خارج واقع شد نباید دعوا و شک براه انداخت که امکان آن هست یا نه !!
🔻وعجبتُ لمن اَنکرَ النشأةَ الاُخریٰ وهو یریَ النشآَةَ الاُخریٰ
تعجب میکنم انسانی که زرق و برق دنیا ، خوردن و خوابیدن ، بیداری دنیا را می بیند.
اما نشئه ی آخری و قیامت را نمی بیند.
اعتقاد به مبدا، باید اعتقاد به مقصد را هم داشته باشد.
🔻و عجبتُ لعامِرِ دارِ الفنا وتارِک دارَ البقاء
تعجب میکنم از کسی که دنیای فانی را آباد می کند و آبادی دار البقا را ترک میکند.
دنیای خود را شکوه و عظمت داده و آخرت خود را ویرانه میکند.
عجب تناقضی !!
اللهم اخرج حب الدنیا من قلوبنا
الحمدلله رب العالمین
بجز از علی که ارد پسری ابوالعجایب که علم کند به عالم شهدای کربلا را