♦️لا یُترکُ الناس شیئاً من امرِ دینِهم لاِستِصلاحِ دنیاهُم الا فتَحَ اللهُ علیهِم ما همو اَضَرُ کنه نیست کسی ترک کننده امر آخرت، برای اصلاح سود دنیوی ، مگر اینکه خداوند دری به روی او باز می کند که سراسر به ضرر او تمام شود.
این حکمت را در مورد تقابل بین دینداری و دنیا داری بیان می دارد. برای رسیدن به فیض معنوی از یک سود دنیا باید چشم پوشی کرد. این تقابلات حتما هست و امتحانات انسان بین همین گرایشات دنیایی و معنوی اتفاق می افتاد. هر طرف را که گرفت به همان ملحق میشود. دنیا طلبی بیش از حد باشد خدا نمی گذارد سودی از دنیا بشما برسد.
در بیشتر موارد امر معنوی رها شده و ترجیح بر امور دنیا داده میشود. استجابت امر والدین فدای امر فوتبال یا فدای نماز مستحبی میشود. تاخیر نماز اول وقت بخاطر فروش بیشتر به چند تا مشتری به کنار زده میشود. « شیئاً من دنیاکم باِصلاح اخرَتهِم عَوَضَ اللهُ خیراً» اگر کسی امر دنیا را بخاطر امر آخرت رها کرد. چشم پوشی از سود مشتری بخاطر نماز اول وقت داشت ، خداوند یک عوضی بهتر از آن سود و یک برکتی در کار او قرار می دهد.
تعارض واقعی منافع پیش می آید که فقط یکی را باید انتخاب کرد راه سومی وجود ندارد. « ولو اَنَ اهلَ القریٰ امنوا لَفَتَحنا علیهِم برَکاتٕ منََ السماءِ و الاَرض اعراف - ۲۸ » برای خدا باوران و کسانیکه آخرت را بر دنیا مقدم می دارند از زمین و آسمان رزق و برکت بر سر آنها جاری میشود.
💢 حکمت ۱۰۷ 💢
♦️رُبَّ عالِم قد قَتَلهُ جهلُهُ و علمُهُ معَه لا یَنفَعُهُ چه بسا عالمانی که جهل او را می کشد. عالم است اما کشته جهل خود است. علم همیشه همراه اوست [ آیات, روایات ، احادیث ]اما جاهل است ،علم باعث هلاکت معنوی او میشود .
عمل کردن به دانسته ها مهم است.علم و سواد اصلا ملاک نیست ،چه بسا کشته شدن او بخاطر همین علم باشد.
علم و جهل چگونه با هم همخانه میشوند .فرد یا عالم است یا جاهل چگونه است هم عالم باشد هم جهل او را بکشد. اقوال مختلفی :
۱- عالم یا بدون عمل است یا با عمل. عالم است اما علم او فقط برای عرضه ی به دیگران علم میخواهد. اهل رعایة و اهل تحفظ نیست ، اهل روایة است و جاهل.
۲- علم هست چون عمل نمیشود جهل است. نادان کار اشتباه میکند. عالمی که اهل عمل نیست او هم اشتباه میکند .با هم فرقی ندارند. عالم گرفتار همان چیزی هست که نادان گرفتار است.هر دو جاهلند و در مقام عمل هر دو ناتوان.
آیةالله جوادی آملی علمی تر بیان میکنند. عقل نظری ، خوب و بد را تشخیص میدهد و تعیین میکند. عقل عملی ، کاری به نظر ندارد در وادی عمل کار می کند. عقل نظری تحریکی بر عمل ندارد.
عده ای فقط علم نظری دارند می فهمند این خوب است و این بد. این پول رباست و این پول قرض الحسنه، خوب تشخیص می دهند. اما در مقابل نفس، ناتوان و به انجام عمل قادر نیست ، کمر شکسته است ، عقل عملی او کار نمی کند. « العقلُ ما عُبدَ الرحمن » همان عقل عملی ست.
نادان ادعایی ندارد ،اعلام ندانستن و نیازمی کند دست خود را برای دستگیری دراز میکند.کمتر آسیب می بیند. اما عالم ادعا دارد غرور علمی دارد ، این غرور علمی باعث هلاکت او میشود. انسان نادان از عالم مغرور بهتر است. آن علمی که به فلاح نرساند و مفید نباشد عین ضلالت است.
💢 حکمت ۱۰۸ 💢
♦️لقد عُلقَ بنیاطِ هذا آلانسان بضعةٌ هی اَعجبُ مافیه و هو القلب بدرستی که آویزان است به رگ انسان [ سرخرگ و سیاهرگ] تکه گوشتی ، و عجیب ترین عضو بدن انسان و آن قلب است.
منظور از قلب در این حکمت [ روح ، فطرت ،عقل ]نیست بلکه بلکه همان قلب جسمانی پمپاژ خون است.
آنچه در وجود انسان تصمیم گیرنده و تحلیل کننده ، و مسئول درک عواطف است ، جسم نیست ، مسئول آن روح است. قلب جسمانی مسئولیت دارد اما درک با او نیست. یک ابزار است مانند مغز ، تحلیل کننده و حل کننده معادلات ، مسئول روح است مغز یک ابزار است.
اصل احساسات با روح است اما اگر روح غمگین شد اثر آن در همین قلب جسمانی نمایان میشود. روح عصبانی ،اثر آن در قلب، ضربان را بالا میبرد.
♦️و له موادُّ منَ الحکمةِ و اضدادٌ من خِلافِها ریشه های اصلی فضایل از قلب نشأت می گیرد همانطور که اضداد آن از قلب نشأت می گیرد.هم خوش اخلاقی و هم بد اخلاقی مسئول هر دو هست. هم میتواند بهترین و هم بدترین اخلاق را در خود داشته باشد.
♦️فاِن سنَحَ فی الرجا اَذَلَهُ الطمَع اگر امیدواری بیش از حد برای این قلب رخ بدهد ، بشدت به مردم امیدوار باشد، بآرامی این امید او را به طمع می اندازد و طمع موجب ذلت میشود. مقدمه ی طمع امیدواری بیش از حد است.
♦️و اِن هاجَ بهِ الطمعُ اَهلَکَهُ الحرص اگر این طمع به هیجان افند قلب دچار حرص میشود و حرص موجب هلاکت. عجیب بودن قلب به این امور است.
قلب مسئول محبت و امیدواریست امید عاقلانه باشد خوب است، غیر معقول باشد به طمع ، و طمع به حرص ،و حرص موجب هلاکت همین قلب میشود.
♦️ و اِن مَلکَهُ الیأس قتَلَهُ الاَسَف و اِن عرضَ به الغضب اشتَدَ به الغیظ مقابل رجا نا امیدیست.. اگر دچار یاس ونا امیدی افراطی شد.به تاسف خوردن می اندازد. واگر تاسف شدید باشد.در زندگی خود و دیگران همیشه ضعف ، کاستی ، نقصان دید ، بآرامی غضبناک میشود. پرخاشگری بسراغ او میرود رفتار او عوض شده غضب در قلب او شدت گرفته تبدیل به غیض میشود. کنترل از دست او خارج میشود.
♦️و اِن اَسعَدَهُ الرضا نسیَ التَحفُظ اگر اطمینان و باور او به خلق زیاد باشد قلب رعایت جانب احتیاط را فراموش می کند. در دوستی همه راز زندگی خود را عیان میکند و بعد آن موجب پشیمانی و مورد آزار و اذیت قرار میگیرد چون از او آتو دارند باج میخواهند.
♦️واِن غالَهُ الخَوف شغَلَهُ الحذَر اگر قلب بیش از حد دچار خوف ، دلهره و اضطراب شد به ترس شدید و وسواس گرفتار میشود. نه بیش از حد اطمینان و نه بیش از حد ترس و بدبینی ، که بوسواسی میکشاند.
♦️وان اِتَسعَ لهُ آلامنُ اِستَلَبَتهُ الغِرَه اگر همه امور به روال عادی بر وفق مراد بچرخد بدون مشکل ، بیماری کمبود، قلب دچار غفلت میشود و خدا را فراموش می کند. در گرفتاری و مصائب خدا را یاد میکند.
♦️و اِن اصابتهُ مصیبةٌ فضَحَهُ الجَزَع و آن اَفادَ مالاً اَطغاهُ الغنیٰ اگر دچار مصیبت و ضرر مالی شود آنقدر قلب به جزع و فزع می افتد قلب را در هم می شکند ناگهان دچار سکته میشود. اگر سود مالی فراوان به او رسید سر به طغیان می گذارد « آن آلانسان لیطغیٰ اَن راهُ استفنی علق - ۵ »
♦️وان عَضَتهُ الفاقه شَغَلَهُ البلاء اگر فقر قلب را زیر چرخ دنده های خود بگیرد قلب مشغول ، درهم شکسته و گوشه گیری میشود. قلب سالم در فقر جزع و فزع و در سود مال طغیان ندارد. قلب آنها را تسخیر کرده و نمیتوانند قلب را تحت تاثیر قرار دهند.
♦️و اِن جَهدَهُ الجوع قَعَدَت به الضعف و اِن اَفرطَ بهِ الشِبَعُ کَظَتهُ البِطنه اگر گرسنگی بر او عارض و او راخسته کند. طاقت قلب تمام و قلب ضعیف جسم را هم از کار می اندازد و ناتوان می کند. با پر خوری و سیری افراطی قلب به زحمت می اندازد.
♦️وکلُ تقصیرٕ بهِ مضرٕ و کلُ افراطٕ به مفسدٌ هر جا کم کاری ، تقصیر ، و تفریط بود قلب شما را به ضرر میرساند. و هر جا زیاده روی ، افراط بود فساد آور است. قلب مسئول درک احساسات ، اما همیشه در همه حال باید حد وسط را نگه داشت.
اللهم اجعل الیقین فی قلبنا
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
💢 حکمت ۱۰۶ 💢
♦️لا یُترکُ الناس شیئاً من امرِ دینِهم لاِستِصلاحِ دنیاهُم الا فتَحَ اللهُ علیهِم ما همو اَضَرُ کنه
نیست کسی ترک کننده امر آخرت، برای اصلاح سود دنیوی ، مگر اینکه خداوند دری به روی او باز می کند که سراسر به ضرر او تمام شود.
این حکمت را در مورد تقابل بین دینداری و دنیا داری بیان می دارد.
برای رسیدن به فیض معنوی از یک سود دنیا باید چشم پوشی کرد.
این تقابلات حتما هست و امتحانات انسان بین همین گرایشات دنیایی و معنوی اتفاق می افتاد.
هر طرف را که گرفت به همان ملحق میشود.
دنیا طلبی بیش از حد باشد خدا نمی گذارد سودی از دنیا بشما برسد.
در بیشتر موارد امر معنوی رها شده و ترجیح بر امور دنیا داده میشود.
استجابت امر والدین فدای امر فوتبال یا فدای نماز مستحبی میشود.
تاخیر نماز اول وقت بخاطر فروش بیشتر به چند تا مشتری به کنار زده میشود.
« شیئاً من دنیاکم باِصلاح اخرَتهِم عَوَضَ اللهُ خیراً»
اگر کسی امر دنیا را بخاطر امر آخرت رها کرد.
چشم پوشی از سود مشتری بخاطر نماز اول وقت داشت ، خداوند یک عوضی بهتر از آن سود و یک برکتی در کار او قرار می دهد.
تعارض واقعی منافع پیش می آید که فقط یکی را باید انتخاب کرد راه سومی وجود ندارد.
« ولو اَنَ اهلَ القریٰ امنوا لَفَتَحنا علیهِم برَکاتٕ منََ السماءِ و الاَرض اعراف - ۲۸ »
برای خدا باوران و کسانیکه آخرت را بر دنیا مقدم می دارند از زمین و آسمان رزق و برکت بر سر آنها جاری میشود.
💢 حکمت ۱۰۷ 💢
♦️رُبَّ عالِم قد قَتَلهُ جهلُهُ و علمُهُ معَه لا یَنفَعُهُ
چه بسا عالمانی که جهل او را می کشد.
عالم است اما کشته جهل خود است.
علم همیشه همراه اوست [ آیات, روایات ، احادیث ]اما جاهل است ،علم باعث هلاکت معنوی او میشود .
عمل کردن به دانسته ها مهم است.علم و سواد اصلا ملاک نیست ،چه بسا کشته شدن او بخاطر همین علم باشد.
علم و جهل چگونه با هم همخانه میشوند .فرد یا عالم است یا جاهل
چگونه است هم عالم باشد هم جهل او را بکشد.
اقوال مختلفی :
۱- عالم یا بدون عمل است یا با عمل.
عالم است اما علم او فقط برای عرضه ی به دیگران علم میخواهد. اهل رعایة و اهل تحفظ نیست ، اهل روایة است و جاهل.
۲- علم هست چون عمل نمیشود جهل است.
نادان کار اشتباه میکند.
عالمی که اهل عمل نیست او هم اشتباه میکند .با هم فرقی ندارند.
عالم گرفتار همان چیزی هست که نادان گرفتار است.هر دو جاهلند و در مقام عمل هر دو ناتوان.
آیةالله جوادی آملی علمی تر بیان میکنند.
عقل نظری ، خوب و بد را تشخیص میدهد و تعیین میکند.
عقل عملی ، کاری به نظر ندارد در وادی عمل کار می کند. عقل نظری تحریکی بر عمل ندارد.
عده ای فقط علم نظری دارند می فهمند این خوب است و این بد.
این پول رباست و این پول قرض الحسنه، خوب تشخیص می دهند.
اما در مقابل نفس، ناتوان و به انجام عمل قادر نیست ، کمر شکسته است ، عقل عملی او کار نمی کند.
« العقلُ ما عُبدَ الرحمن » همان عقل عملی ست.
نادان ادعایی ندارد ،اعلام ندانستن و نیازمی کند دست خود را برای دستگیری دراز میکند.کمتر آسیب می بیند.
اما عالم ادعا دارد غرور علمی دارد ، این غرور علمی باعث هلاکت او میشود.
انسان نادان از عالم مغرور بهتر است.
آن علمی که به فلاح نرساند و مفید نباشد عین ضلالت است.
💢 حکمت ۱۰۸ 💢
♦️لقد عُلقَ بنیاطِ هذا آلانسان بضعةٌ هی اَعجبُ مافیه و هو القلب
بدرستی که آویزان است به رگ انسان [ سرخرگ و سیاهرگ] تکه گوشتی ، و عجیب ترین عضو بدن انسان و آن قلب است.
منظور از قلب در این حکمت [ روح ، فطرت ،عقل ]نیست بلکه بلکه همان قلب جسمانی پمپاژ خون است.
آنچه در وجود انسان تصمیم گیرنده و تحلیل کننده ، و مسئول درک عواطف است ، جسم نیست ، مسئول آن روح است.
قلب جسمانی مسئولیت دارد اما درک با او نیست.
یک ابزار است مانند مغز ، تحلیل کننده و حل کننده معادلات ، مسئول روح است مغز یک ابزار است.
اصل احساسات با روح است اما اگر روح غمگین شد اثر آن در همین قلب جسمانی نمایان میشود.
روح عصبانی ،اثر آن در قلب، ضربان را بالا میبرد.
♦️و له موادُّ منَ الحکمةِ و اضدادٌ من خِلافِها
ریشه های اصلی فضایل از قلب نشأت می گیرد
همانطور که اضداد آن از قلب نشأت می گیرد.هم خوش اخلاقی و هم بد اخلاقی مسئول هر دو هست.
هم میتواند بهترین و هم بدترین اخلاق را در خود داشته باشد.
♦️فاِن سنَحَ فی الرجا اَذَلَهُ الطمَع
اگر امیدواری بیش از حد برای این قلب رخ بدهد ، بشدت به مردم امیدوار باشد، بآرامی این امید او را به طمع می اندازد و طمع موجب ذلت میشود.
مقدمه ی طمع امیدواری بیش از حد است.
♦️و اِن هاجَ بهِ الطمعُ اَهلَکَهُ الحرص
اگر این طمع به هیجان افند قلب دچار حرص میشود و حرص موجب هلاکت.
عجیب بودن قلب به این امور است.
قلب مسئول محبت و امیدواریست
امید عاقلانه باشد خوب است،
غیر معقول باشد به طمع ، و طمع به حرص ،و حرص موجب هلاکت همین قلب میشود.
♦️ و اِن مَلکَهُ الیأس قتَلَهُ الاَسَف و اِن عرضَ به الغضب اشتَدَ به الغیظ
مقابل رجا نا امیدیست..
اگر دچار یاس ونا امیدی افراطی شد.به تاسف خوردن می اندازد.
واگر تاسف شدید باشد.در زندگی خود و دیگران همیشه ضعف ، کاستی ، نقصان دید ، بآرامی غضبناک میشود. پرخاشگری بسراغ او میرود رفتار او عوض شده غضب در قلب او شدت گرفته تبدیل به غیض میشود.
کنترل از دست او خارج میشود.
♦️و اِن اَسعَدَهُ الرضا نسیَ التَحفُظ
اگر اطمینان و باور او به خلق زیاد باشد قلب رعایت جانب احتیاط را فراموش می کند.
در دوستی همه راز زندگی خود را عیان میکند و بعد آن موجب پشیمانی و مورد آزار و اذیت قرار میگیرد چون از او آتو دارند باج میخواهند.
♦️واِن غالَهُ الخَوف شغَلَهُ الحذَر
اگر قلب بیش از حد دچار خوف ، دلهره و اضطراب شد به ترس شدید و وسواس گرفتار میشود.
نه بیش از حد اطمینان و نه بیش از حد ترس و بدبینی ، که بوسواسی میکشاند.
♦️وان اِتَسعَ لهُ آلامنُ اِستَلَبَتهُ الغِرَه
اگر همه امور به روال عادی بر وفق مراد بچرخد بدون مشکل ، بیماری کمبود، قلب دچار غفلت میشود و خدا را فراموش می کند.
در گرفتاری و مصائب خدا را یاد میکند.
♦️و اِن اصابتهُ مصیبةٌ فضَحَهُ الجَزَع و آن اَفادَ مالاً اَطغاهُ الغنیٰ
اگر دچار مصیبت و ضرر مالی شود آنقدر قلب به جزع و فزع می افتد قلب را در هم می شکند ناگهان دچار سکته میشود.
اگر سود مالی فراوان به او رسید سر به طغیان می گذارد
« آن آلانسان لیطغیٰ اَن راهُ استفنی علق - ۵ »
♦️وان عَضَتهُ الفاقه شَغَلَهُ البلاء
اگر فقر قلب را زیر چرخ دنده های خود بگیرد قلب مشغول ، درهم شکسته و گوشه گیری میشود.
قلب سالم در فقر جزع و فزع و در سود مال طغیان ندارد.
قلب آنها را تسخیر کرده و نمیتوانند قلب را تحت تاثیر قرار دهند.
♦️و اِن جَهدَهُ الجوع قَعَدَت به الضعف و اِن اَفرطَ بهِ الشِبَعُ کَظَتهُ البِطنه
اگر گرسنگی بر او عارض و او راخسته کند.
طاقت قلب تمام و قلب ضعیف جسم را هم از کار می اندازد و ناتوان می کند.
با پر خوری و سیری افراطی قلب به زحمت می اندازد.
♦️وکلُ تقصیرٕ بهِ مضرٕ و کلُ افراطٕ به مفسدٌ
هر جا کم کاری ، تقصیر ، و تفریط بود قلب شما را به ضرر میرساند.
و هر جا زیاده روی ، افراط بود فساد آور است.
قلب مسئول درک احساسات ، اما همیشه در همه حال باید حد وسط را نگه داشت.
اللهم اجعل الیقین فی قلبنا