بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
💢 حکمت ۷۸ 💢
در این حکمت یک مکالمه بین امام و شخص سوال کننده در مورد جبر و اختیار ، قضا و قدر بوجود آمده پاسخ می دهد.
بعد از جریان جنگ صفین امام که به کوفه برگشتند مرد سالخورده ای از امام سوال کرد.
ما از کوفه به مسیر شام رفتیم ،جنگ صورت گرفت حکمیت امضا شد و اکنون برگشتیم .
آیا کل این جریان در قضا و قدر الهی بود؟ ؟
آیا خدا اراده کرده بود ما این مسیر را طی کنیم بجنگ معاویه برویم ، یا خود ما اینگونه خواستیم و انجام دادیم ؟؟
برای رفع ابهام ؛
اگر خدا مجبور کرده ،همه بر قضا و قدر الهی و او اراده کرده ما به جنگ برویم و رفتیم.
او اراده کرده سالم برگردیم و برگشتیم .
برای یک نفر دیگر قضا و قدر میکند که گناه کند و او هم گناه می کند.
اگر چنین حالتی باشد، این میشود جبر. و برای مجاهدت پاداشی در کار نیست.
از طرفی اگر قضا و قدر نیست ،و بعضی امور را نمیتواند خدا دخالت کند و یا نمیخواهد در آنها قضا و قدر جاری کند.
هرکسی هر کاری میکند بکند.امور از دست خدا خارج شده است.
سوال سائل دو وجه دارد.
اگر امام قضا و قدر را بپذیرد بحث میشود جبر.
اگر قضا و قدر نپذیرد بحث اختیار پیش می آید. در حالیکه هر دو باطلند.
« لا جبرَ ولا تفویض والامرُ بینَ الاَمرین »
امریست بین دو امر جبر و اختیار.
در یک برهه از زمان بنی العباس و بنی المروان از همین قاعده ی جبر سوء استفاده کردند
برای تسلط بر مردم و اداره حکومت خود.
یزید در جربان شهدای کربلا به حضرت زینب گفت دیدی خدا با برادرت چه کرد؟
همه گناهان را انداخت گردن خدا ، که چون جبر است و ما مجبور بودیم که حسین را بکشیم. برای مشروعیت حکومت خود و فرمانبرداری مردم بحث جبر را در جامعه رواج دادند .
به قدرت رسیدن یزید خواست خداست آنچه که خدا بخواهد آن میشود.
صرف یک مسئله اعتقادی و کلامی نبود بلکه یک جنبه سیاسی بخود گرفته بود.
پاسخ امام به سائل :
💠ویهَکَ لَعلَکَ ظَنَنتَ قضاءً لازماً و قدراَ حاتِماً
آنچه را تو گمان کردی که قضا و قدر حتمی ست در حالیکه حرکت ما بسمت شام با اختیار خود رفتیم .
خدا جهاد را واجب کرده بود ولی رفتن ما به اختیار خود بود .عده ای هم قانون جهاد را می دانستند و لی با اختیار خود نیامدند.
پس جبری در کار نیست.
آنچه تو سوال کردی قضای حتمی ، اما آنچه من گفتم قضاو قدر حتمی نیست .
سوال کردی ما با قضا و قدر بشام رفتیم پاسخ دادم بله .
گفتی ، این که جبر است.
برای روشن شدن مطلب، توضیحی هست در مورد قضا و قدر تکوینی و تشریعی.
قضا= حکم الهی ست مانند وجوب نماز
قدر = اندازه گیری ، برای هر فرد مسلمان در هوشیاری ۱۷ رکعت نماز و میزان روزه واجب ۳۰ روز است.
اصل حکم قضا،
و کیفیت، مقدار آن قدر است.
قضا و قدر گاه تکویناً اراده میشود ،خدا اراده کرده عالم و کرات و همه موجودات طبق قاعده الهی در چرخش باشد.و همینطور مرگ قضا شده و فراری در کار نیست..
قدَر آن قضای مرگ به آنست ، هر کس بمیزان عمر ۷۰ ، ۸۰ سال در فلان شهر و روستا برای او مقدر شده.
تاریخ تولد و تاریخ فوت شخص و سلسله امور عالم = قضا و قدر تکوینی.
در پاسخ امام قضاء لازماً قضا و قدر تکوینی است که علم خداست.
خدا علم دارد هر فردی کی و کجا بدنیا امده، چه می کند.و چه خواهد کرد.
در مقابل قضا و قدر حتمی و تکوینی،
یک قضای تشریع هم هست.
وجوب نماز و اراده خدا بر اعتنا کردن به نماز است .اما عدهای یکبار هم نخواندند .
اگر کسی مراتب بخواهد مسیر همین است باید از این مسیر طی کند. و این مسیر طی نشد معلوم نیست سر از کجا درآورد.
با نماز نخواندن قضا و قدر الهی بهم نمیخورد.در علم خدا محفوظ بوده که او نمیخواند ، اما راه سعادت را نشان داد.
جملات حضرت که بیان میکند در واقع قضا و قدر تشریعی ست.
آیا در عالم جبر هست یانه ؟
اداره عالم بر اساس جبر است یا اختیار؟ آیا هر کاری خدا خواست انجام میشود یا هر کاری انسان خواست؟
هر دو مورد درست نیست.
شهید مطهری : یک مرحله بالا اراده خداست.
یک مرحله در پایین فعل انسان است.
اگر اراده خدا به فعل انسان تعلق بگیرد جبر میشود.
چون خدا اراده کرد او دزدی کند،
خدا اراده کرد دیگری عمل خیر کند.
جبر نه پاداش دارد نه عقاب , چون مجبوربوده .
ولی بین اراده خدا و فعل ا نسان یک اراده ی انسان هم هست.
خدا اراده میکند که انسان هر طور خواست اراده کند.انسان با اراده خود گناه میکند ، یا با اختیار خود عمل خوبی دارد ، جزا و پاداش هم معنا پیدا می کنند.
اما اختیار انسان اینگونه نیست که خدا هیچ نقشی نداشته باشد.
اختیار و اراده ی انسان ذیل اختیار و اراده ی خداست.
خدا اراده میکند که انسان اراده کند.
خدا می خواهد که انسان بخواهد.
اگر در عالم جبر باشد نظام عالم بر اساس جبر اداره میشود و مشکلاتی دارد.
💠لو کان ذالک کذالک لَبَطَلَ الثواب و العقاب و سَقطَ الوعدُ و الوعید
رفتن بجهاد از روی جبر باشد پاداشی مطرح نیست.چون اجبار بود و باید میرفت.
عقابی هم در کار نبود ،چون به اختیار خود نبود
وعده بهشت در قبال عمل نیکو و ترساندن از دوزخ در قبال نرفتن به جهاد در کار نبود.
جمله بطل الثواب و العقاب یعنی ، معاد بی معناست.
در حالیکه معاد از اصول دین است.
توحید منهای معاد از بی حکمتی خدا دلالت می کند.. معاد بی معنا باشد ، حکمت معنا ندارد.
خدای بدون حکمت یعنی هیچ.
حکمت جزو صفات ذات خداست
💠امرَ عبادهُ تخییرا و نَهیٰاهُم تحذیرا
همه ی پاداش خدا بشرط تخییر است.
همه نهی و انذار خدا جبری ندارد.
💠و کَلفَ یسیرا ولم یُکَلِف عَسیراً
یک دلیل دیگر بر اینکه خدا جبر ندارد.
عالم بر اساس اختیار و هر عملی که تکلیف کرد ، انسان را به عسر و حرج تکلیف نکرد
تمام اعمال تکلیفی در توان انسان هست و به آن امر شده.
در صورت نداشتن توان حکم برداشته شده.
در بیماری حکم روزه ، در نماز حکم آن بهر شکل که فر د قادر است، انجام می گیرد.
اگر جبر بود به توان بیمار کاری نداشت حتی نمی توانست باید روزه را بگیرد.
استطاعت حج به قدرت مالی نگاه نمی کرد. به حتم باید انجام میشد.
انفاق بلاجبار باید صورت می گرفت حتی برای تهیدست.
💠و اعطیٰ قلیلاً کثیرا
یک نشانه ی دیگر اختیار که جبری در کار نیست.
یک عمل خیر کوچک چند برابر پاداش دارد.در حالیکه به جبر پاداشی تعلق نمی گیرد.
در اجبار خدمت بخلق ، پاداش چه معنایی میتواند داشته باشد
همین که در برابر یک عمل نیکو ، ده برابر پاداش دارد نشان از اختیار انسان و مسئول بودن در برابر آن عمل .
و جبری نبودن عالم است.
اگر کسی به جبر و اختیار قائل باشد و آن حد وسط را قائل نباشد.سه مشکل اساسی بوجود خواهد آمد.
💠و لَمذ یرسلِ الانبیاءَ رُسُلا
💠و لم یُنزِلِ الکتُبَ للعبادِ عبَثا
💠و لا خلَقَ السمواتِ والارضِ و ما بینَهُما باطلا
انبیا برای بازیچه نیامدند
انزال کتب که عبث نبوده
خلق آسمان و زمین بیهوده نبوده.
جبر باشد ارسال رسل ، انزال کتب ، خلق آسمان و زمین همه بیهوده بوده.
در حالیکه همه برای هدایت ارسال شدند،
« لِیبلُوَکُم ایُکم احسنُ عملا هود - ۸ » بوده.
دار سنجش و امتحان بوده که کدامیک بهترند.
جبر که برقرار باشد خوب از روی جبر خوب ، و بد هم از روی جبر بد است .
نه خوب ملاک است نه بدی. هر دو مثل هم هستند ،چون هر دو مجبورند.
و جبر با هدایت جور در نمی آید.
💠ذالک ظنُ الذینَ کفروا و ویلٌ للذینَ کفروا منَ النار ص- ۲۸ »
این اندیشه کفار است که نه به معاد باور دارند و نه بحساب و کتاب و نه ارسال رسل و نه انزال کتب .
ویژگی کفار است که عالم را جبر می بینند.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
از علی جویم مددتااو مرا یاری دهد
در هیاهوی زمان کاری دهد راهی دهد