در نبرد درونی بین جهل و عقل اگر جهل پیروز شود عقل را یا زندانی می کند یا سر می برد
ولی عقل اگر پیروز شود می گوید شهوت ووهم و غضب و خیال و..باشد ولی در حد خود و در حد اعتدال .
درزندگی شخصی جهل یا باعث وسواسی می شود یا بی مبالاتی
در زمینه عدالت اجتماعی کسی که جهل دارد یا مظلوم میشود ط(که می گذارد دیگران اورا مورد ظلم قرار دهند) یا ظالم می شود .
یا علی
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
💢 حکمت ۶۷ 💢
♦️لا تَستَحیی مِن اِعطاء القلیل فاِنَ الحرمانَ اَقَلُ منهُ
خجالت نکشید از اینکه عطایی کنید وان عطا قلیل باشد.بدرستی که محرومیت و نومید کردن کوچکتر از آن اعطایی است.
حرمان همیشه ناچیزتر است ،پس پول اندک را با نیت خالص عطا کنید.
آفت انفاق خجالت کشیدن است بابت کم بودن ، که از قید انفاق کردن میزنند.
به زعم خود که پول کم است بدردی نمیخورد ،مانع از اعطا میشود ، این منع یا بخاطر خجالت است یا به سبب غرور .
چون برای خود شأن و جایگاهی قائل است به غرور او برمیخورد که پول کم عطا کند.
نکته:
۱- در حکمت ۴۲۲ : « افعلُ الخیر لا تحقیرٌ منه شی»
فعل انفاق را انجام دهید و بهیچ وجه انفاق خودرا هر چند کم باشد تحقیر نکنید.
خدا میخواهد آنرا زیاد و پرورش دهد.وظیفه را انجام ده دنبال نتیجه مباش ،انچه را که خدا مقدر کرده پیش خواهد آمد.
۲- روایت نبوی : « کلُ معروفٕ صدقه »
صدقه فقط پول نیست ، هر چیزی که یک نیکی باشد [ کمک فکری ، جسمی ، محبتی، مال ] هر کدام عنوان صدقه بر آن بار میشود.
«فَتَصَدَقوا ولو بِشقِ التَمره »
حتما انفاق را داشته باشید گرچه به نیمی از خرما باشد.
خود دانه خرما بچشم نمی آید آنهم در فضای حجاز که همه خرما دارند.
حکایت از مهم بودن انفاق است.نیمه خرما هم از آن کسی هست که ندارد .
خداوند نیمه را پرورش میدهد ، مانند کره اسبی که با پرورش به یک حیوان ، مرکز امور معاش تبدیل میشود.
نیمه خرما در کارخانه تولید خدا کار میکند و تبدیل به کوه عظیم حسنات می شود.
چون در عالم ایستایی و سکون معنا ندارد همه چیز در عالم در حال حرکت است.
۳- در جریان جنگ تبوک پیامبر اعلام آماده شدن برای جنگ داد. و حکومت مسلمین سرمایه آنچنانی نداشت مسلمانان خود هزینه فراهم کردند [ اسب ، آذوقه ، علوفه ، شمشیر ]
ابو عقیل انصاری فردی تنگ دست وشغل او آب آور بود.
از چشمه های بیرون شهر آب حمل کرده به خانه ها می فروخت در قبال ان آرد و خرمایی برای امرار معاش میگرفت
باشنیدن این خبر ،روحیه ی با ارزش انفاق او تحریک شد که شریک باشد و کمک رسانی کند.
چون چیزی نداشت یک شبی اضافه از برنامه قبل کار کردو جمع آوری آب و دستمزد او دو من خرما شد ، یک من برای خانواده و یک من [ ۶ کیلو ] را به پیامبر تقدیم کرد.
برای لشکر عظیم ۶ کیلو خرما چیزی نبود ولی انفاق کرد.
در راه منافقین او را تمسخر کردند در مقابل اموال زیاد هدایا این خرما چه ارزشی دارد.
آیه نازل شد و در تمسخر منافقین وعده عذاب الیم داده شد.
« الذینَ یَلمِزونَ المُطَوعینَ المومنینَ فی الصدقاتِ والذین لا یَجدونَ الا جُهدَهُم فیَسخَرونَ متهم سَخِرَالله متهم و لهم عذابٌ آلیم. توبه - ۷۹ »
کسانیکه از فرط بخل عیب جویی میکنند از مومنین که از فرط سخاوت انفاق میکنند. مومنی ک جز تلاش و مجاهدت خود چیزی ندارد. تمسخر میکنند .خدا هم در برابر تمسخر آنان به عذاب الیم گرفتار می کند.
💢 حکمت ۶۸ 💢
♦️العفافُ زینتُ الفقر والشکرُ زینةُ الغنیٖ
زینت نداری و فقر عفیف بودن است.
و زینت دارایی به شاکر بودن است.
نکته:
۱- خوب و بد در فقر و غنا وجود ندارد.
فقر بذاته عیب و بد نیست.
و دارایی بذاته شرف انسان نیست.
هیچکدام بتنهایی خوب بد نیست مهم نوع مواجهه با آنست.
هر دو حالاتی و لباسی هستند که هر دو را زینت میدهد.فقر را باعفاف و مالدار را با شکر گذاری.
۲- عفاف ، خویشتن داری وهر نوع خود نگهداری .
فقر در معرض آفتهایی هست که باید لباس عفت زینتگر او باشد.
آفت فقر :
الف) درخواست از دیگران همراه با ذلت
ب) دست درازی در اموال عمومی و خصوصی
ج) ناسپاسی و کفران .
و راه علاج و درمان این سه آفت فقر، فقط با عفیف بودن است.
خود نگهدار باشد دست دراز نمیکند بر هر دو وجه و بجای ناسپاسی شکرگذار می ماند.
۳- از نگاه دین ، فضیلت درونی هر کس [ علم ، ثروت ، مرد و زن ] زمانی ببار می نشیند که از خود بگذرد.
کمال علم و ثروت رساندن به دیگریست.
کمال مردو زن داشتن فرزندان سالم و صالح .
فخر مرد و زن اینست که از خود بگذرند.
ثروت ، فضیلت نیست وقتی از فرد گذشت و به دیگری رسید فضیلت میشود.
فضیلتها جنبه اجتماعی دارند ،باید از انسان عبور کند و به دیگران هم برسد.
۴- در قیامت از دوزخیان سوال میشود چه چیزی شما را به دوزخ کشاند .
« ما سلَکَکم فی سقَر قالوا لم نَکُ نُطعِمُ المسکین و کنا نُکذِبُ بیومِ الدین مدثر - ۴۳ ،۴۶ »
معاد باور نبودیم چون این باور نبود ذخیره و توشه هم در کار نبود .
و اشکال دوم دستگیری مساکین نداشتند.
انفاق و دستگیری ارتباطی به دین ندارد ولو مشرک بوده معاد را قبول نداشته.
نوع دوستی ، انسان دوستی فقط در دین نیست .اگر کفار هم دستگیری نکنند به عذاب دومی بابت آن گرفتار خواهند بود.
💢 حکمت ۶۹ 💢
♦️اذا لم یَکن ما تُریدُ فلا تُبَل کیفَ کنتَ
هنگامیکه بهر دلایلی به خواسته خود نرسیدی ،
بخاطر آن شکست دلگیر مباش و بی توجهی کن
نشدن و نرسیدن بر سر راه خواسته ی همه مردمان هست.همیشه رسیدن در کار نیست.
بر آنچه که هستی و آنچه داری اعتنا و توجه کن و بر آن راضی باش.
نکته:
از مضمون این حکمت دقیقا منظور امام چه بوده اقوال مختلف هست.
۱- عده ای , منظور از حکمت آیه « لِکیلا تأسَو علیٰ ما فاتَکم حدید - ۲۳» می باشد.بر آنچه که از دست دادید تاسف نخورید .
تلاش کنید دوباره از نو ، تا به خواسته ها برسید
مقدرات عالم بر چیزی باشد کسی نمیتواند بر اراده خدا فائق شود. پس باید خود را وفق داد.
۲- منظور حضرت صرف دلداری نیست بلکه تشویق میکند اگر به نتیجه نرسیدید و به شکست انجامید لا تُبل کیفَ کنتَ مردم ملامت می کنند در برابر شکست ، حرفها و تحقیرزیاد است.. به حرف مردم اعتنا نکن.دلسردی و سخن مردمان کنار بزن.
۳- علت راضی بودن بر شکست چیست!!!
در امور مادی راه باز است امروز نشد فردا،
با چند بار تکرار شکست جبران میشود.
در امور معنوی ، با برنامه ریزی و چیدن مقدمات ، فراهم کردن اسباب ، اتفاق ناگواری در امور معنوی باز دارنده شد.و عمل صورت نگرفت .
در این حالت خداوند به عمل نگاه نمیکند بلکه نیت است که کار ساز است.
با نیت صادق همان عمل ثبت میشود.
💢 حکمت ۷۰ 💢
♦️لا یُرَی الجاهلُ الاّ مُفرِطاً اَو مُفَرَِطاً
انسان جاهل دیده نمیشود مگر در یکی از این دو حالت .یا عقب میماند یا جلو می افتاد.
« اَلمتقدمُ لهم مارق و المتاَخرُ عنهم زاهق و اللازمُ لهم لاحق مناجات شعبانیه »
عقب ماندن ، جلوتر افتادن هر دو نابودی است فقط ملتزم و معتدل بودن آنسان را ملحق میکند.
نکته:
۱- جاهل در مقابل عاقل و عالم است.
محور اصلی زندگی انسان [ چه بادین چه بی دین ] باید عقل باشد ، در عقل همه چیز به اعتدال در می اید.
در جنگ درونی مانند جنگ بیرون بین عقل و جهل جنگ است.
اگر عقل پیروز شود، هرگز قوه وهم ، خیال ، شهوت ، غضب را سر نمی برد همه باید باشند بحد اعتدال و همه تحت کنترل عقل ، سرکوب کردن در کار نیست.
اما اگر در این جنگ جهل پیروز شود.اجازه نمیدهد عقل باشد وتحت کنترل....
یا اسیر می کند یا عقل را سربریده و می کشد.
شهوت و غضب و خیال هم تمام و کمال هست.
افراط و تفریط محدود به شأن خاصی نیست.
-: در تمام شئون زندگی عادی جهل غالب شود، دچار وسواس و بی مبالاتی میگردد.
-: در عدالت اجتماعی جهل غالب شود یا دچار ظلم و یا مظلوم واقع میشود.مظلم بی بخاری که اجازه ظلم می دهد.
-: در امور اعتقادی جهل غالب شود یا به جحد ( انکار) و یا به غلو میرسد.
عقل مسئول اعتدال است.
عقل اجازه نمیدهد البته اگر بکار گرفته شود و غالب باشد.
حضرت از هلاکت دو گروه نگران بودند .
«محبٌ غال و مبغضٌ قال»
دوستدار غلو کننده ( افراط )
و دشمن حراف که هر نسبتی می دهد.( تفریط)
هر دو گروه با هم هلاک میشوند.
اللهم اهدنا الی سواء السبیل
یا علی مدد