بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
💢 حکمت ۳۹ 💢
💠لا قُربَةً بالنَوافِل اذا اَضَرَت بالفَرائِض
هیچ تقربی حاصل نمیشود به سبب نوافلی که به واجبات ضرر برساند.
یک معنای مصطلح دارد. نوافل امور مستحب و فرائض امور واجب.
اعمالی که موجب رشد انسان و تقرب ایجاد می کندو عدم آن ضرری نمیرساند.[ نوافل]
اعمالی که انجام آن سبب تقرب و عدم انجام موجب هلاکت است.[ فرائض]
آفتی که در میان دینداران ایجاد شده.
واجبات قربانی مستحبات میشود.
صله رحم ، رسیدگی پدر و مادر بیمار [واجب ،] قربانی تشییع شهید [ امر مستحبی] میشود.
نماز صبح [واجب] قربانی سینه زنی و عزاداری ابا عبدالله [مستحب ]میشود.
شرکت در این نوع مجالس فیض میرساند بشرط اینکه به واجب آسیب نرسد.
قیام امام حسین بود که دین را زنده کرد عدم حضور چند باره یک فردی که واجب به گردن اوست هرگز دین را زمینگیر نمی کند.
نماز جماعت با آداب ترجیح داده میشود بر دستگیری یک در مانده ای که تقاضا و التماس هر نوع کمکی دارد.در حالیکه دستگیری واجب است.
جای خمس و زکات باهدیه دادن ، با خرج بر ابیعبدالله را عوض میکنند.
« خُذ مِن اَموالِهِم صدقةً تُطَهِرُهُم و تُزَکیهِم بها
توبه - ۱۰۳ »
ای پیامبر صدقات آنها را بگیر که سبب تطهیر و تزکیه آنها میشود.
اما در میان برخی ، دادن خمس با منت گذاری ست.گویا پابرجایی دین از صدقات اوست.
گاهی اشتباه گرفته میشود، واجبات و مستحبات جابجا میشوند.
ترک واجب سقوط در پی دارد ترک مستحب مشکلی به همراه ندارد.
دین شناسی هست که انسان را بالا میبرد. فهم عمیق از دین در هر کس متفاوت است.
چنین مستحبی هیچ تقربی ندارد.
یک معنای عامتر هم دارد.
- در طول زندگی اولویت بندی داشته باش.
- نوافل کارهای خوبی هستند که در اولویت دو هستند.
- فرائض اعمالی هستند که از اولویت یک برخوردارند.
- هیچگاه اولویت اهم را فدای اولویت مهم نکنید.
- هیچگاه کار ضروری را فدای کار خوب نکنید.
- دقت داشته باش کدام کار در اولویت یک است.
- هیچ تقربی نیست در کار غیر ضروری ، زمانیکه کار ضروری بر روی زمین مانده و ترک شده.
اولویت بندی در زندگی شخصی اهمیت دارد تا در زندگی اجتماعی .
اول باید اولویتها شناخته بشود.اولویت هابرای شما بهم ریخته شود در زندگی شخصی، گاهی جامعه اولویت سازی می کند.
در جامعه گاهی با سرو صدای رسانه ،هوچیگیری ، اولویت دوم و سوم را بوجود می آورند ، تا از اولویت یک و مهمتر دور نگه دارند.
آیت الله جوادی : اشک و روضه خیلی خوب است ولی فقط این نیست.
پس چه کسی باید مسئول فهم مردم باشد!!!
زمانی که صَرف گریه و روضه شد ،چند برابر آن باید مطالعه شود باید مکتب بشناسی و بشناسانی، و گرنه آن گریه بدرد نمیخورد.
💢 حکمت ۴۰ 💢
💠لسانُ العاقلِ وَراءَ قلبِهِ و قلبُ الاَحمق وَراءَ لسانِه
انسان عاقل قلب او جلو، و زبان او پشت قلب است.
آنچه در دسترس اوست عقل و قلب است و آنچه که در دسترس نیست بعدزمانی میرسد زبان است.
عاقل ،عقل او دم دست است، اول اندیشه و تامل می کند ، آنچه از عقل گذشت سپس به زبان می آورد.
برعکس احمق که در دسترس او زبان است، حرف میزند.بعد فکر میکند بنفع بود یا ضرر ، حق بود یا باطل ، اصلاح بود یا افساد.
چند نکته :
۱- در خطبه ۱۷۶ آمده , زبان مومن پشت قلب اوست و قلب منافق پشت زبان اوست.
در خطبه به منافق و در حکمت ۴۰ به احمق یاد شده ، منافق همان احمق است .[ در مورد زبان در خطبه ۱۷۶ باید جستجو کرد.]
۲- در وجود انسان محور اساسی برای حیات طیبه عقل است ،نقطه پرگاری که باید دور آن چرخید عقل است.
عقل که باشد در مسیر حق و عقل نباشد در مسیر باطل می چرخد.
هرچه فاصله از عقل بیشتر باشد به باطل نزدیکتر میشود.
عقل و حماقت روبروی هم هستند.
۳- صحبت از زبان ، فقط صرف زبان نیست .
این حکمت را نباید تقلیل داد بالاتر از آنست.
« ماَیَلفِظُ مِن قَولٕ الا لَدیهِ رقیبٌ عَتیدٌ ق - ۱۸»
از انسان لفظی صادر نمیشود مگر رقیب وعتید آنرا ثبت می کنند.[هر دو صفت یک ملک]
این ملک مسئول نوشتن اعمال و نیات هم هستند. ولی قرآن می فرماید.نمود افکار ، ملکات ، نمود خلقیات هر کس در زبان او نمایان میشود.
آنچه را که در قلب هست می نویسند ما یلفظُ من قولٕ
« وما یَنطِقُ عنِ الهویٰ اِن هو وحیٌ الاّٰ یُوحیٰ نجم - ۴ »
پیامبر هر چه بگوید ، قول ، قفع ، تقریر او حجت است و هیچ حرفی را از روی هوی نمیزند ، بلکه عمل او و نیت او هم از روی هوی نیست. و محدود به نطق نمیشود.
در حکمت ۴۰ در مورد لسان هست اما فقط زبان نیست ، یعنی اعضا و جوارح عقل مدار یا حماقت مدارند.
همه اعمال مد نظر هست و زبان بعنوان شاخص مطرح است.
💢 حکمت ۴۱ 💢
💠قلبُ الاحمق فی فیهِ و لسانُ العاقل فی قلبِه
قلب احمق در دهان او، و زبان عاقل در قلب اوست.
به حکمت ۴۰ شبیه است فقط الفاظ متفاوت است.
اگر انسان حماقت داشت قلب را نادیده می گیرد.قلب وقتی به دهان آمد یعنی هیچ.
اصلا مورد استفاده قرار نمیگیرد.
عاقل زبان او در قلب اوست ،کنایه از اینکه از کجا نشأت می گیرد.
کلام عاقل از قلب حسابرسی ، تصفیه میشود، حکم خروج داده شد ،بر زبان جاری میشود.
💢حکمت ۴۲ 💢
امام امیرالمومنین صلواة الله علیه از جنگ [صفین با معاویه ] که سرانجام آن بعد ۱۸ ماه به حکمیت انجامید و نتیجه دلخواه برای امام نبود.
در حال برگشت به کوفه در روستایی پیرمردی را دید که بر دیوار تکیه زده و رنگ رخساره او نشان از بیماری او میدهد.
امام سوال جوابی ازاو گرفتند.
- در جنگ صفین حاضر بودی.
+ بیمار بودم ولی دلم با شما بود .
- نظر تو راجب صفین چیست.
+ مردم دو گونه حرف میزنند .عده ای از حکمیت خوشحالند جنگ تمام شده ولی من میدانم آنها خائن هستند.
گروه دوم ناراحتند ولی دلسوز شما و دین هستند، میدانند که حکمیت سرانجام خوشی ندارد.
این حرفها رد و بدل شد و حضرت برای دلداری او در مورد بیماری او سخن فرمود:
💠جعَلَ اللهُ ما کانَ مِن شَکواک حَطَاً لِسَیئاتِک
خدای سبحان این بیماری عارض شده بر تو را سبب پاکی سیئات قرار میدهد.
💠فاِنَ المَرضَ لا اَجرَ فیهِ
در بیماری هیچ آجر و ثوابی نیست.
اینطور نیست خدا در خلال بیماری آجر بدهد.
💠ولکنَهُ یَحُطُ السیئات و یَحُتَها حَتَّ الاَوراق
بیماری باعث محو گناهان میشود ،مانند برگ درختان پاییزی گناه را فرو میریزد.
💠واِنما الاَجرُ باللِسان و العملِ بالاَیدیٖ و الاَقدام
آجر و ثواب در جایی هست که با زبان حرف خوب ، تشریح و تبیین کند، یا با اعضا کاری کند ،و در راه خدمت به دین و خلق باشد.
در قبال آن پاداشی دارد. اما در بیماری کاری نکرده که پاداش داشته باشد.
💠واِنَ اللهَ یُدخلُ مَن یشاءُ من عبادهِ الجَنةَ بصدقِ النیةِ و السَریرَةِ الصالحَه
خداوند بندگانی را به سبب نیت صادق و دل پاک داخل بهشت میکند.
چند نکته :
۱- سختی و رنج کشیدن از بیماری اثری دارد که آن بخشش گناه است.
۲- فرمود تنها اعمالی که با دست و زبان باشد آجر میبرد.
بیماری بر اثر جهاد ، دچار مجروحیت شده ،چون از او کار خیر صادر شده و منجر به بیماری شده آجر دارد.
« لا یُصیبُهُم ظَمَاٌ و لا نَصَبٌ و لا مَخمصَةٌ فی سبیل اللهِ ......الا کُتِبَ بهِ عملٌ صالِحٌ توبه - ۱۲۰»
هیچ مجاهدی نیست که تشنگی، گرسنگی ، سختی ، به او برسد مگر اینکه یک حسنه برای او حساب میشود.
بیماری صرف یک بیماری باشد آجر ندارد اثر دارد.اما بیماری بر اثر کار خیر حاصل شود آجر دارد .مانند فعالیت در امور فرهنگی. امور خیریه.
۳- کسی وارد بهشت نمیشود مگر با صدق نیت و باطن صالح باشد.
راه ورود طهارت نفس زمانیست که اعمال صالح باشد..نتیجه اعمال صالح این باشد که باطن را پاک کند..
گروه دوم واردین به بهشت صاحبان نیت صادقه هستند
برخی از کارها به انجام نمیرسد اما نیت آن ،خود یک عمل است. سبب ورود میشود
اللهم اجعل اعمالَنا مقبوله
رابطه من با علی در قیامت دستم را میگیرد