شیعه همه جا رهبر و مولایش علیست /
دنیایش علی بوده و عقبایش علیست /
یا علی
یا علی
💢 *حکمت ۱* 💢
🔸 *کُن فی الفتنةِ کَابَنِ اللبُون لا* *ظَهرٌ فیُرکَب ولاضرعٌ فیَحلَب*
در فتنه ها مانند بچه شتر نر دو ساله باش .
بچه شتر کمری ندارد برای سوار شدن ، شیری ندارد برای دوشیدن .
بهیچ وجه نشود سوء استفاده کرد.
منظور از فتنه چیست ؟
برخی قائلند ،مانند بچه شتر تیز و چابک باش اینطرف و آنطرف در فتنه روشنگری کن .
این حرف درست است اما این جمله حضرت چنین معنایی ندارد بلکه معنایی در سکوت و سکون دارد.
اگر حرف زدن موجب سوء استفاده میشود حرف نزن.
اگر سکوت موجب سوء استفاده میشودسکوت نکن.
باید دید فتنه دنبال چه چیزی ست ،از هر چه میخواهد استفاده کند بر خلاف آن عمل شود.
فتنه چیست؟ کار ابو موسی این بود که در برابر فتنه جمل سکوت کرد و دعوت به کناره گیری و خانه نشینی نمود.
آیا کار او بر طبق این قول حکمت درست بود ؟
هر جایی در جامعه بهم ریخت وظیفه سکوت، کناره گیری و ساکت ماندن است.؟
دو نوع فتنه :
۱- فتنهای که هر دو طرف باطلند
۲-فتنه ای یک گروه آن باطل و گروه دیگر حق است.
در جریان جمل گروه حق و گروه باطل بود.وقتی حق و علی بمیدان آمد ، وظیفه فریاد زدن و شمشیر کشیدن است
سکوت همان دوشیدن شیر از طرف باطل است.تقویت دشمن است.
فقط در مواردی صادق است که دو طرف باطل باشد.تلاش کنیم که کسی سوء استفاده نکند.تا به جسم ، آبرو ، دین ضربه وارد نشود.
چرا برای باطل از حیثیت ،ابرو و دین خرج شود.
در زمان عباسیان دو گروه مخالف اهل بیت ، با هم درگیر شدند.
در زمان امویان بین یزید و پسر او جنگ صورت میگیرد.در چنین فتنه ای که دو طرف باطلند باید سکوت کرد.
💢 حکمت ۲ 💢
🔸اَزریٰ بنفسِه مَنِ استَشعَرَ الطَمع
کسی که لباس زیرین خودرا طمع قرار داد با دست خود، خود را به ذلت و خواری انداخته.
طمع یک حالت درونیست که جز ذلت چیزی ندارد.
حرص و طمع معانی شبیه بهم دارند.
حرص : مطلق است ،بدست آوردن هر چیزی را میخواهد فقط برای او باشد.
طمع : یک نگاه خاص است به یک شی بی که در دست دیگریست. به آن طمع میکند تا به چنگ آورد.
حرص عمومی ست ، طمع همان حرص خاص و به یک شی خاص است .
مقابل طمع قناعت است که صاحب آن عزیز است .عَزَ مَن قَنَعَ
🔸و رَضیَ بِالذُلِ مَن کَشفَ ضُرَهُ
هر کسی حدود را رعایت نکرد سفره اسرار خود را برای هر کسی گشود به خواری خود رضایت داده.
ناتوانی، مشکلات ، نقص را برای اهل آن باید بازگو کرد تا مشکل را رفع کند.
بیمار برای مداوای درد ، نزد غیر پزشک دردخود بازگو نمی کند.
🔸هانَت علیه نفسُهُ مَن اَمَرَ علیها لسانَه
کسی که نفس بر او غالب شودو امیر و حاکم او زبانش باشد، ذلت خود را امضا کرده.
عقل باید حاکم باشد .زبان در گرو عقل باشد.
مومن اول می اندیشد بعد سخن می گوید.
منافق اول سخن می گوید و بعد می اندیشد.
سه نکته در این حکمت بیان شد و حلقه اتصال این سه جملهٔ متفاوت، بحث ذلت بود.
هر کدام از سه حالت پدید آید ارمغان آن ذلت است.
💢 حکمت ۳ 💢
🔸البُخلُ عارٌ
بخل ورزیدن ننگ و عار است .
هرکدام از صفات حسنه و رذیله تقسیم بندی دارند.هرصفتی یک حد افراط ، یک حد تفریط و یک حد اعتدال دارد. وفقط حد اعتدال مورد قبول است.
بخل ، جود ، اسراف ، هر سه مثل هم هستند.
بخل - جایی که باید انفاق کند امساک میکند. سزاوار بخشش است اما امساک میکند بخیل است.
جود - جایی که باید اعطا کند ، اعطا میکند.شرایط انفاق هست.انسان جواد همه زندگی را نمی بخشد بلکه در جایی که باید بخشش باشد ،می بخشد.
اسراف - جایی که باید امساک می کرد اما نکرد.
پدر و مادر محتاج دارد نفقه والدین بر عهده اوست اما به دیگران می دهد.
چیزی عطا کرد که هیچ ضرورتی نداشت.
چطور بخل موجب ننگ میشود!!!ا چند قول.
۱- انسان بخیل مورد تنفر مردم است ،و شخص مورد تنفر مورد ننگ هم هست.
۲- کسی که فقیر و یتیم می بیند و تکانی نمیخورد دچار قساوت قلب میشود ،بخل که به قساوت قلب می کشاند موجب ننگ است.
۳- بخل همیشه مساوی با گره خوردن اقتصاد جامعه است. جامعه ای که دچار بخل باشد چرخ اقتصادی آن خوب نمی چرخد.
هر کس برای خود نگه میدارد و حاضر نیست به دیگری بدهد. چنین جامعه ای ننگ است.
🔸والجُبنُ مَنقَصَهُ
ترس یک نقص است.
جین هم در سه بخش مثل هم هستند. جبن شجاعت و تهور
جبن- ترسی که در جای خود باید شجاع باشد.درقصاص که حق فرد است از ترس انجام ندهد ، از ترس نهی منکر نکند.ترس در جاییکه جای ترسیدن نیست.
شجاعت- حد اعتدال مورد قبول است
، یعنی قوهٔ غضب در جایی که باید کار کند ،کار می کند.غضب باید ذیل عقل باشد ،غضب را با عقل می سنجند. از حد بیرون رفتن ان کنار گذاشتن عقل است.
اگر غضب ذیل عقل قرار گرفت امیر او عقل میباشد . و حد اعتدال ترس شجاعت میشود
تهور - بخش افراط آن بی باکی ست که از هیچ چیز نمی ترسد.جایی که عاقلان میترسند اما او نمی ترسد.بحث غضب است که بر او تسلط دارد.
🔸والفقرُ یُخرِسُ الفِطَن عن حجتِه
فقر یک عاملی ست که لال میکند انسان زیرک و باهوش را از بیان حجت خود.
انسان فقیر استدلال زیبا داشته باشد از او نمی پذیرند.
برعکس آن، از یک مالدار و معروف ، حرف او که هیچ بنیان عقلی ندارد می پذیرند.
جمله حضرت بمعنای تایید نیست که با فقر چنین رفتاری شود بلکه گلایه امام می باشد.
فقرایی که تیز هوشند، در فقر بعلت نداری،بر اثر تفکر وتامل استعداد آنها شکوفا میشود.
در حالیکه غنی هرچه مورد نیاز او باشد کنار دست او آماده است ،اصلا فکر او کار نمی کند.
🔸وَالمُقِلُ غریبٌ فی بلدةٕ
فقیر حتی در شهر خود هم غریب است.
سرمایه دار حتی در شهر دیگر هم برود عده ای هستند که دور او جمع شوند.
اما انسان فقیر در شهر خود تحویل گرفته نمیشود.
تو کلامت در دلم عالی نشست میدهم جانا همین جانی که هست یاعلی