موضوع: نامه ای به سهل بن حنیف+فرار عده ای به سمت معاویه+از دست رفتن عده ای منحرف ناراحتی ندارد+فرار منحرفین به سود جامعه است+کسانی که حق برای آنان واضح شده هیچ عذری ندارند+دنیا طلبی عامل انحراف+مرگ بر فراریان+دلسرد شدن جامعه با فرار عده ای
موضوع: نامه ای به سهل بن حنیف+فرار عده ای به سمت معاویه+از دست رفتن عده ای منحرف ناراحتی ندارد+فرار منحرفین به سود جامعه است+کسانی که حق برای آنان واضح شده هیچ عذری ندارند+دنیا طلبی عامل انحراف+مرگ بر فراریان+دلسرد شدن جامعه با فرار عده ای
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ۷۰ :
مخاطب نامه سهل بن حُنیف انصاری فرمانده مدینه.
سهل برادر عثمان بن حُنیف فرماندار بصره بود.وقتی اهل جمل به بصره حمله و عثمان را دستگیر وشکنجه دادند از کشتن او ترس داشتند[ نامه ۴۵] بخاطر سهل حاکم مدینه که برادر عثمان بن حنیف بود.از کشتن عثمان دست کشیدند..
سهل از یاران باوفای رسولخدا و امیرالمومنین صلوات الله علیهما بود. در جنگ بدر که عده ای از مسلمین پیامبر را تنها گذاشتند سهل جزء یاران با وفا باقی ماند.
وقتی برای جنگ جمل حضرت امیر ع از مدینه به کوفه آمدند جانشین خود در مدینه سهل را انتخاب کردند.
حضرت از جنگ صفین که برگشتند خبر درگذشت سهل را شنیدند.فرمودند :
اگر کوهی هم علی را دوست داشته باشد این کوه در هم خواهد شکست.سهل را به کوه تشبیه کردند.
نامه ۷۰ در جریان یک واقعه ای اتفاق افتاد،
زمانیکه سهل در مدینه بود عده ای از یاران و شیعیان بآرامی سمت معاویه کشیده شدند.
عده ای که نبود آنها برای مردم محسوس بود و شبهاتی بوجود آورده بود.،چه شده بر حکومت که گروهی پشت به حکومت می کنند.
چه اتفاقی افتاده که چهل نفر از بیعت کنندگان با امیرالمومنین، بصورت دسته جمعی ، پشت به حکومت نموده بسمت معاویه رفتند.
برای حکومت ،خاصه برای سهل بن حنیف که دور از کوفه و حضرت بود سخت گران آمد.
امام این نامه را نوشت ،یک لجویی از سهل کرده باشند.اکر عده ای رفتند نگرانی بخود راه نده.
💠 فقد بلَغَنی اَنَ رجالاً ممن قِبلَک یَتَسَلَلُون الی معاویه
بعد از حمد وثنای الهی ،
سهل ، بمن خبر رسیده عده ای از اطراف تو فرار کرده به معاویه پیوستند.
💠فلا تأسَف علیٰ ما یَفوتُک من عددِهِم
اینکه عده ای فرار کردند.
از تعداد نیروهای تو کاسته شد تاسف نخور.
💠و یَذهبُ عنک مِن مَدَدِهِم
غم مخور بر تعدادی از جنگاوران و ذی نفوذان لشکر که می توانستند مددکار تو باشند اما پشت کردند.
💠فکفیٰ لَهم غَیاً ذالک متهم شافیاً فرارُهُم منَ الهُدیٰ و الحق
برای گمراهی و ضلالت آنها همین بس که از هدایت و حق فرار کرده و به باطل پیوستند.
عده ای رفتند نوید خوبی بود می توانستند روزانه تنش ، مخالفت ،دلسردی ایجاد کنند.
در واقع شفایی ست برای تو که بالقوه یک خطری دفع شد. دردی در جامعه بود که قطع شد.
💠وایضاعُهُم الیَ العمیٰ والجهل
آنها بسوی کوری و جهالت خیلی سرعت گرفتند.
در سمتی که علی نباشد ،هر طرفی باشد، هر کسی باشد ضلالت است
💠فانما هم اهلُ الدنیا مُقبِلونَ و مُهطِعونَ آلیها
کسانیکه علی را رها کرده به معاویه می پیوندند مشکل عمده آنها دنیا طلبی ست.
با اقبال به دنیا، با سرعت بسوی دنیا در حال حرکتند.
نتیجه دنیا طلبی این شد که از ولایت و از علی جدا شدند.
💠قد عَرفوا الحق و رَاهُ واسْتَمِعوهُ و وَعَوهُ
اینطور نبود که آنها عدالت را نشناسند و ظلم معاویه را ندیده باشند.
عذر آنها پذیرفته نیست ،هم حق و عدالت علوی را دیده ، شنیده، و شناخته بودند.و هم ظلم و خیانت معاویه را.
عامل از راه بدر شدن انان دنیا طلبی بود.
💠وعَلِموا انَ الناسَ عندَنا فی الحقِ اُسوة
می دانستند همه در نگاه علی از مساوات برخور دارند.ولی آنان به این مساوات راضی نبودند.زیاده خواهی آنان را به معاویه ملحق کرد.
💠فَهَرَبوا الیَ الاَثَرَةِ
علی را رها کرده با تمام وجود به کسی پیوستند که رای او استبداد است.خود رای است ولو خلاف قرآن باشد پافشاری می کند.
💠فبُعداً لَهم و سُحقاً
رحمت از آنها دور باد و ومرگ بر آنها [نفرین ]
💠اِنهم لَم یَفِروا مِن جَور
بخدا قسم اگر انسان عاقل و فهمیده باشد ،از حکومت جور فرار و به حکومت عدل پناه میبرد.
اما در جریان آنها کاملا برعکس شد ، ظلمی از حکومت ما سر نزده بود.اما رفتند.
💠ولَم یَلحَقوا بالعَدل
معاویه هم حاکم عادلی نبود که به او پیوستند.
هم از جهت شرعی و هم عقلی کار خلافی انجام دادند.
💠وانا لَنَطمَعُ مِن هذاَ الاَمر اَن یُزَللُ اللهُ لَنا صَعبَهُ و یُسَهلُ لنا حَزنَه
با همه این اوصاف به خدا امید داریم در این پیشامد خدا سختی کار را بر ما آسان کندو مسیر سنگلاخ ما را هموار کند.ان شاءلله
اللهم سهّل علینا العُسر
دوباره قبله دل مایل است بسوی نجف/ علی جان