بسم الله الرحمن الرحیم شرح نامه ۴۲ : خطاب به عمربن ابی سلمه مخزومی فرماندار بحرین که از حکومت خلع و نُعمان بن عَجلان را منسوب کرد.
ابی سلمه نام پدر او و نام مادر ابو سلمه همان که همسر پیامبر بود. فرزند خوانده پیامبر و از یاران صدیق بود.
در جریان جمل مادر او به امیرالمومنین ع نامه نوشت ،اگر چه دین جنگ رااز دوش زنان برداشته وگرنه من خود در جنگ شرکت می کردم . اکنون پسرم عمر را به حمایت از شما اعزام می کنم.و نامه او یک تعرضی بود بر حضور عایشه که در میدان وارد شده بود.
نفر دوم نُعمان که بجای عمربن ابی سلمه به حکومت بحرین منسوب میشود. از شاعران زبر دست و در جریان سقیفه که همه پشت امام را خالی کردند به حمایت از امام و مذمت خلفا قصیده بلندی سرود و از آنان ابراز انزجار کرد.
اما وقتی به حکومت بحرین و فارس رسید ، اموال زیادی از بیت المال را به اقوام بذل و بخشش کرد.وقتی مورد بازخواست و تهدید امام قرار گرفت، بقیه اموال را برداشت و به سمت معاویه گریخت.و عاقبت به شر شد. ▪️ *فانی قد وَلَیتُ نعمان ...* عمربن ابی سلمه من نعمان را به فرمانداری بحرین منسوب کردم .
▪️ *ونَزَعتُ یَدَک بِلا ذم ...* و دست تو را از ولایت بحرین کوتاه کردم هیچ مذمت و عیبی بر کار تو نیست.
▪️ *فلقد اَحسنتَ الولایةَ* تو ماموریت ولایت را بنحو احسن انجام دادی . امانتی که بتو دادیم [ بیت المال و ولایت] را خوب ادا کردی و وفادار بودی.
▪️ *فاَقبِل غیرَظنینٕ ولا مَلومٕ ...* با دریافت نامه بسوی من برگرد که هیچ سوء ظن و ملامتی بر تو نداریم و متهم و گنهکار هم نیستی .
اطمینان خاطر به او می دهد که این عزل و نصب از اشکال تو نیست.
▪️ *فلقد اَرَدتَ المسیرَ الیٰ ظلمةِ* *الشام و احببتُ اَن تَشهَد* *مَعیَ* بلکه تو را در جای بالا و مهم تری استفاده می کنم. تصمیم گرفتم بسمت اهل شام حرکت کنم ،دوست دارم تو در نزد من باشی ،وجود تو برای من مغتنم است.
▪️ *فانک ممن اَستَظهِرُ به علیٰ* *جهادٕ العدو و اِقامةِ عمود الدین* تو جزو افرادی هستی که من از او کمک می گیرم و دست یاری بسوی تو دراز می کنم برای مبارزه با دشمنان. در برپایی عمود و اقامه پرچم دین تو میتوانی کمک حال من باشی. ان شاءلله
اللهم اجعل اعمالنا مقبوله
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ۴۲ :
خطاب به عمربن ابی سلمه مخزومی فرماندار بحرین که از حکومت خلع و نُعمان بن عَجلان را منسوب کرد.
ابی سلمه نام پدر او و نام مادر ابو سلمه همان که همسر پیامبر بود.
فرزند خوانده پیامبر و از یاران صدیق بود.
در جریان جمل مادر او به امیرالمومنین ع نامه نوشت ،اگر چه دین جنگ رااز دوش زنان برداشته وگرنه من خود در جنگ شرکت می کردم .
اکنون پسرم عمر را به حمایت از شما اعزام می کنم.و نامه او یک تعرضی بود بر حضور عایشه که در میدان وارد شده بود.
نفر دوم نُعمان که بجای عمربن ابی سلمه به حکومت بحرین منسوب میشود. از شاعران زبر دست و در جریان سقیفه که همه پشت امام را خالی کردند به حمایت از امام و مذمت خلفا قصیده بلندی سرود و از آنان ابراز انزجار کرد.
اما وقتی به حکومت بحرین و فارس رسید ، اموال زیادی از بیت المال را به اقوام بذل و بخشش کرد.وقتی مورد بازخواست و تهدید امام قرار گرفت، بقیه اموال را برداشت و به سمت معاویه گریخت.و عاقبت به شر شد.
▪️ *فانی قد وَلَیتُ نعمان ...*
عمربن ابی سلمه من نعمان را به فرمانداری بحرین منسوب کردم .
▪️ *ونَزَعتُ یَدَک بِلا ذم ...*
و دست تو را از ولایت بحرین کوتاه کردم هیچ مذمت و عیبی بر کار تو نیست.
▪️ *فلقد اَحسنتَ الولایةَ*
تو ماموریت ولایت را بنحو احسن انجام دادی .
امانتی که بتو دادیم [ بیت المال و ولایت] را خوب ادا کردی و وفادار بودی.
▪️ *فاَقبِل غیرَظنینٕ ولا مَلومٕ ...*
با دریافت نامه بسوی من برگرد که هیچ سوء ظن و ملامتی بر تو نداریم و متهم و گنهکار هم نیستی .
اطمینان خاطر به او می دهد که این عزل و نصب از اشکال تو نیست.
▪️ *فلقد اَرَدتَ المسیرَ الیٰ ظلمةِ* *الشام و احببتُ اَن تَشهَد* *مَعیَ*
بلکه تو را در جای بالا و مهم تری استفاده می کنم.
تصمیم گرفتم بسمت اهل شام حرکت کنم ،دوست دارم تو در نزد من باشی ،وجود تو برای من مغتنم است.
▪️ *فانک ممن اَستَظهِرُ به علیٰ* *جهادٕ العدو و اِقامةِ عمود الدین*
تو جزو افرادی هستی که من از او کمک می گیرم و دست یاری بسوی تو دراز می کنم برای مبارزه با دشمنان.
در برپایی عمود و اقامه پرچم دین تو میتوانی کمک حال من باشی. ان شاءلله
اللهم اجعل اعمالنا مقبوله