موضوع: فتنه ی معاویه در بصره+برخوردد پیامبر گونه ی امیرالمومنین با اهل بصره+تاثیر اندیشه های باطل در انحراف جامعه+تهدید شدید امیرالمومنین نسبت به شورشیان+حمله ای که جمل در مقابل آن هیچ است+در مکتب علی؛ چوب تر و خشک با هم نمی سوزند
بسم الله الرحمن الرحیم شرح نامه ۲۹ : نامه به مردم بصره
بعداز اینکه محمد بن ابی بکر فرماندار بصره بشهادت رسید عمروعاص بر مصر حاکم شد،پیشنهادی به معاویه داد از این فرصت استفاده کنیم و هم پیمانان خود را در شهر بصره جمع آوری کرده نظام منسجم بدهیم و شورشی بر ضد حکومت علی راه بیندازیم . تا بدینوسیله بتوانیم بصره را مانند مصر از حکومت علی جدا کنیم.
ااولا یک عده از موافقان معاویه در شهر بصره بودند. ثانیاً در جنگ جمل با عایشه و طلحه همراهی کردده. شکست خورده و ده ای کشته شدند. از این امور یک مخالفت اجمالی با حکومت امیر المومنین در آنها دیده میشد.
بهانهٔ خوبی بود که معاویه آنها را تحریک کند مثل پیراهن عثمان بر ضد علی سوء استفاده کند. این جریان جمل و کشته هاهم بهانه باشد که بتواند بصره را به شورش بکشد و در نهایت مستقل کند.
شخصی را فرستاد برای محرک شورش واز طرفی مخالفین را همپیمان کند. این شخص ابن خزرمی وارد بصره شد که مصادف بود با عبدالله بن عباس فرماندار ،که از بصره رفته بود کوفه نزد امیر المومنین برای عرض تسلیت شهادت محمد بن ابی بکر .
جانشین او زیاد بن ابیه که فرد قابل اعتمادی نبود.در شهر بود. ابن خزرمی از طرف معاویه وارد شهر و با بزرگان نشستی برقرار کرد و بزرگان را متقاعد کرد برای شورش ،که علی حق شما را خورد، خویشان شما را کشت، با این گفتار فضای ملتهبی را درست کرد.
وقتی خبر به حضرت رسید ابتدا یکی از یاران خود بنام اعیَن صاحب نفوذ، به بصره راهی کرد ،با بزرگان به گفتگو و مذاکره نشست و خباثت معاویه را آشکار و فضای کلی را تشریح کرد و محیط را از آن التهاب به آرامش نسبی برگرداند. در اثنای ماموریت ،خوارج از راه رسیده و اعیَن نماینده امام را بشهادت رساندند.
امام یک فرمانده شجاع بنام جاریة بن قُدامه را برای ماموریت سخت و خاموش کردن این فتنه عازم می کند.
امام همراه جاریه این نامه را روانه میکند بر مردم بخواند. بین او وخزرمی و دشمنان ، جنگی بپا می شود که بسیاری از دشمنان کشته می شوند.
عده ای همراه ابن خزرمی در خانهای محبوس که نه تسلیم می شوند و نه بیرون می آیند ،کار بجایی می کشد که دستور آتش زدن خانه را میدهد.
نامه ۲۹ توسط جاریة بن قُدامه برای مردم مصر خوانده میشود. *• وقدکانَ مِن انتشارِ حبلِکم و شقاقِکم* اهل بصره بدرستیکه شما در جریان جمل پراکنده شدید و با من دشمنی کردید ،پیمان خود شکسته و بر آن اصل پیمان وفادار نماندید.
*• ما لم تَغبُوا عنه* این مطلب هم چیزی نیست که هم شما ندانید و هم من ندانم. کاملا به پیمان شکمی شما آگاهم و شما هم به جرم خود آگاهید.
معاویه شما را تحریک میکند ،در جمل ضرر دیده و کشته دادید ،این بهانهٔ خوبی نیست. از اجتماع مسلمین دست کشیدن گناه بزرگی بود. در این ضرر دادن خود مقصرید.
*• فَعَفَوتُ عن مُجرمِکم* اما من در مقابل اشتباه و دشمنی شما ،مانند شما برخورد نکردم. جمل که تمام شد میتوانستم شرکت کنندگان در جنگ را مجازات کنم ،اما سنت پیامبر مانند [فتح مکه، هر که سلاح زمین گذاشت در امان است ] من هم چنین کردم . و گنهکار شما را عفو کردم.
*• و رَفَعتُ السیفَ عن مُدبِرِکم* اگر کسی از شما به جنگ پشت کرده و فرار می کرد،دستور میدادم با او کاری نداشته باشند.
*• وقُبِلتُ مِن مُقبِلُکم* اگر از شما کسی ابراز پشیمانی و بمن اقبال می کرد، بازگشت او و حرف او را میپذیرفتم. گرچه مستحق عذاب بودید اما چشم پوشی کرده و از شما گذشتم. *فاِن خَطَت بکمُ الاُمورُ المُردیةُ* اگر حرکت بدهد شما را این امور مهلک [ برقراری جلسات پنهانی با سران ، تقسیم سلاح، سازماندهی شورش اجتماعی ] دست برندارید. اگر در شورش پافشاری کنید و نخواهید شهر در آرامش بماند.طور دیگری برخورد می کنم.
*• و سَفَهُ الاٰراءُ الجائِرةِ الیٰ مُنابَذَتی* و دست از تفکر ضعیف و منحرف بر ندارید و این انحراف فکری شما را به دشمنی با من سوق بدهد.
*• فَها اَنا ذا* آگاه باشید من همان علی هستم که جمل را اداره کردم . امروز حتی از دیروز هم قویتر است .چون نظام قدرت پیدا کرده و در اختیار ماست.
*• قد قَرَبتُ جیادی و رَحلَتُ رکابی* اسبهای رزم من آمادهٔ حرکت و شتران جهاز گذاشته شده ، آماده حرکت به میدان جنگ هست
*• و لَئِن اَلجَاتُمُونی الی المسیرِ* *آلبکم* اگر مرا به اضطرار و عرصه را بر من تنگ کنید وارد کارزار شوم .
*• لَاُوقِعَنَ بکم وَقعَةً لا یکونُ یومُ* *الجملُ* چنان حمله ای به شما می کنم حمله ای که جمل در مقابل آن هیچ است.
*•کلَقعَةٕ لاعِق* خروش مرا در جمل دیده آید چنان خروشی خواهم کرد که جمل پیش آن چیزی نباشد.
*• معَ اَنی عارفٌ لِذیِ الطاعةِ منکم فضلَهُ* اگر حمله کنم حملهٔ من همراه با عدالت است. من عارفم به اینکه بعضی از شما مطیع هستند من قدر دان فضل آن دسته از مطیعین هستم.
*• ولِذی النصیحةِ حقَهُ* جایگاه دلسوزان ، ناصحین و اهل طاعت را می شناسم و حق شناسی می کنم.
*• غیرَ متجاوِزٕ مُتَهماً الیٰ بَرٖیٌ* بجای شخص متهم بیگناه را مجازات نمی کنم. در حملهٔ کوبنده به بصره این دسته از مردم را جدا می کنم.
*• ولا ناکِثاً الیٰ وَفیٌ* وفادار به پیمان را بجای پیمان شکن مجازات نمی کنم.
تفاوت مکتب امیرالمومنین با بقیه پادشاهان در اینست. اگر فرماندهی اعلام جنگ کند تر و خشک را با هم میسوزاند.کاری به موافق و مخالف ندارد ،همه را از دم تیغ می گذراند.
*« قالَت اِنَ المُلوکَ اذا دَخَلوا قریَةً* *اَفسَدوها و جَعَلوا اَعِزَةَ* *اَهلِها اَذِلَةً وکذالک یَفعَلون نمل* *- ۳۴»* ملکه سبا گفت صفت پادشاهان چنین است وقتی به شهری وارد میشوند شهر را به تباهی می کشند و عزیزترین اهل شهر را ذلیل می کنند.
این نامه بعد از خواندن بر مردم باعث شد عده ای از مسیر اشتباه دست بردارند و عده ای هم به مخالفت باقی ماندند و سپاهی به فرماندهی جاریه ،این امر را محقق کرد و دشمنان را قلع و قمع کرد.
اللهم اجعل عاقبة امرنا خیرا
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ۲۹ :
نامه به مردم بصره
بعداز اینکه محمد بن ابی بکر فرماندار بصره بشهادت رسید عمروعاص بر مصر حاکم شد،پیشنهادی به معاویه داد از این فرصت استفاده کنیم و هم پیمانان خود را در شهر بصره جمع آوری کرده نظام منسجم بدهیم و شورشی بر ضد حکومت علی راه بیندازیم .
تا بدینوسیله بتوانیم بصره را مانند مصر از حکومت علی جدا کنیم.
ااولا یک عده از موافقان معاویه در شهر بصره بودند.
ثانیاً در جنگ جمل با عایشه و طلحه همراهی کردده. شکست خورده و ده ای کشته
شدند. از این امور یک مخالفت اجمالی با حکومت امیر المومنین در آنها دیده میشد.
بهانهٔ خوبی بود که معاویه آنها را تحریک کند مثل پیراهن عثمان بر ضد علی سوء استفاده کند.
این جریان جمل و کشته هاهم بهانه باشد که بتواند بصره را به شورش بکشد و در نهایت مستقل کند.
شخصی را فرستاد برای محرک شورش واز طرفی مخالفین را همپیمان کند.
این شخص ابن خزرمی وارد بصره شد که مصادف بود با عبدالله بن عباس فرماندار ،که از بصره رفته بود کوفه نزد امیر المومنین برای عرض تسلیت شهادت محمد بن ابی بکر .
جانشین او زیاد بن ابیه که فرد قابل اعتمادی نبود.در شهر بود.
ابن خزرمی از طرف معاویه وارد شهر و با بزرگان نشستی برقرار کرد و بزرگان را متقاعد کرد برای شورش ،که علی حق شما را خورد، خویشان شما را کشت، با این گفتار فضای ملتهبی را درست کرد.
وقتی خبر به حضرت رسید ابتدا یکی از یاران خود بنام اعیَن صاحب نفوذ، به بصره راهی کرد ،با بزرگان به گفتگو و مذاکره نشست و خباثت معاویه را آشکار و فضای کلی را تشریح کرد و محیط را از آن التهاب به آرامش نسبی برگرداند.
در اثنای ماموریت ،خوارج از راه رسیده و اعیَن نماینده امام را بشهادت رساندند.
امام یک فرمانده شجاع بنام جاریة بن قُدامه
را برای ماموریت سخت و خاموش کردن این فتنه عازم می کند.
امام همراه جاریه این نامه را روانه میکند بر مردم بخواند.
بین او وخزرمی و دشمنان ، جنگی بپا می شود که بسیاری از دشمنان کشته می شوند.
عده ای همراه ابن خزرمی در خانهای محبوس که نه تسلیم می شوند و نه بیرون می آیند ،کار بجایی می کشد که دستور آتش زدن خانه را میدهد.
نامه ۲۹ توسط جاریة بن قُدامه برای مردم مصر خوانده میشود.
*• وقدکانَ مِن انتشارِ حبلِکم و شقاقِکم*
اهل بصره بدرستیکه شما در جریان جمل پراکنده شدید و با من دشمنی کردید ،پیمان خود شکسته و بر آن اصل پیمان وفادار نماندید.
*• ما لم تَغبُوا عنه*
این مطلب هم چیزی نیست که هم شما ندانید و هم من ندانم.
کاملا به پیمان شکمی شما آگاهم و شما هم به جرم خود آگاهید.
معاویه شما را تحریک میکند ،در جمل ضرر دیده و کشته دادید ،این بهانهٔ خوبی نیست.
از اجتماع مسلمین دست کشیدن گناه بزرگی بود. در این ضرر دادن خود مقصرید.
*• فَعَفَوتُ عن مُجرمِکم*
اما من در مقابل اشتباه و دشمنی شما ،مانند شما برخورد نکردم.
جمل که تمام شد میتوانستم شرکت کنندگان در جنگ را مجازات کنم ،اما سنت پیامبر مانند [فتح مکه، هر که سلاح زمین گذاشت در امان است ] من هم چنین کردم .
و گنهکار شما را عفو کردم.
*• و رَفَعتُ السیفَ عن مُدبِرِکم*
اگر کسی از شما به جنگ پشت کرده و فرار می کرد،دستور میدادم با او کاری نداشته باشند.
*• وقُبِلتُ مِن مُقبِلُکم*
اگر از شما کسی ابراز پشیمانی و بمن اقبال می کرد، بازگشت او و حرف او را میپذیرفتم.
گرچه مستحق عذاب بودید اما چشم پوشی کرده و از شما گذشتم.
*فاِن خَطَت بکمُ الاُمورُ المُردیةُ*
اگر حرکت بدهد شما را این امور مهلک [ برقراری جلسات پنهانی با سران ، تقسیم سلاح، سازماندهی شورش اجتماعی ] دست برندارید.
اگر در شورش پافشاری کنید و نخواهید شهر در آرامش بماند.طور دیگری برخورد می کنم.
*• و سَفَهُ الاٰراءُ الجائِرةِ الیٰ مُنابَذَتی*
و دست از تفکر ضعیف و منحرف بر ندارید و این انحراف فکری شما را به دشمنی با من سوق بدهد.
*• فَها اَنا ذا*
آگاه باشید من همان علی هستم که جمل را اداره کردم .
امروز حتی از دیروز هم قویتر است .چون نظام قدرت پیدا کرده و در اختیار ماست.
*• قد قَرَبتُ جیادی و رَحلَتُ رکابی*
اسبهای رزم من آمادهٔ حرکت و شتران جهاز گذاشته شده ، آماده حرکت به میدان جنگ هست
*• و لَئِن اَلجَاتُمُونی الی المسیرِ* *آلبکم*
اگر مرا به اضطرار و عرصه را بر من تنگ کنید وارد کارزار شوم .
*• لَاُوقِعَنَ بکم وَقعَةً لا یکونُ یومُ* *الجملُ*
چنان حمله ای به شما می کنم حمله ای که جمل در مقابل آن هیچ است.
*•کلَقعَةٕ لاعِق*
خروش مرا در جمل دیده آید چنان خروشی خواهم کرد که جمل پیش آن چیزی نباشد.
*• معَ اَنی عارفٌ لِذیِ الطاعةِ منکم فضلَهُ*
اگر حمله کنم حملهٔ من همراه با عدالت است.
من عارفم به اینکه بعضی از شما مطیع هستند
من قدر دان فضل آن دسته از مطیعین هستم.
*• ولِذی النصیحةِ حقَهُ*
جایگاه دلسوزان ، ناصحین و اهل طاعت را می شناسم و حق شناسی می کنم.
*• غیرَ متجاوِزٕ مُتَهماً الیٰ بَرٖیٌ*
بجای شخص متهم بیگناه را مجازات نمی کنم.
در حملهٔ کوبنده به بصره این دسته از مردم را جدا می کنم.
*• ولا ناکِثاً الیٰ وَفیٌ*
وفادار به پیمان را بجای پیمان شکن مجازات نمی کنم.
تفاوت مکتب امیرالمومنین با بقیه پادشاهان در اینست. اگر فرماندهی اعلام جنگ کند تر و خشک را با هم میسوزاند.کاری به موافق و مخالف ندارد ،همه را از دم تیغ می گذراند.
*« قالَت اِنَ المُلوکَ اذا دَخَلوا قریَةً* *اَفسَدوها و جَعَلوا اَعِزَةَ* *اَهلِها اَذِلَةً وکذالک یَفعَلون نمل* *- ۳۴»*
ملکه سبا گفت صفت پادشاهان چنین است وقتی به شهری وارد میشوند شهر را به تباهی می کشند و عزیزترین اهل شهر را ذلیل می کنند.
این نامه بعد از خواندن بر مردم باعث شد عده ای از مسیر اشتباه دست بردارند و عده ای هم به مخالفت باقی ماندند و سپاهی به فرماندهی جاریه ،این امر را محقق کرد و دشمنان را قلع و قمع کرد.
اللهم اجعل عاقبة امرنا خیرا