موضوع:هدف معاویه از نوشتن نامه های تند به حضرت چه بود؟+زیره به کرمان بردن+وقتی امیر المومنین با تواضع بسیار معاویه را شاگرد خود میداند+کسی که به زورر شمشیر اسلام آورده حق ندارد در مورد جایگاه بزرگان و صحابه اظهار نظر کند+بیان فضائل بنی هاشم توسط مولا+جایگاه حمزه سید الشهداء+جایگاه جعفر ابن ابی طالب+فضائل علی را حتی دشمنان هم نمیتوانند انکار کنند+شرح درست "و الناس بعد صنائع لنا" چیست؟
موضوع:فضائل بنی هاشم بر بنی امیه+استدلال امیرالمومنین به آیات قرآن برای اثبات حق خلافت خویش+آیا قرابت خویشاوندی دلیلی برای جانشینی پیامبر است؟+ظلم امیر المومنین به خلفاء یا ظلم خلفاء به حضرت؟+مظلومیت امیرالمومنین در بیعت با خلیفه اول+محکومیت معاویه در جریان قتل عثمان+چه بسیار کسانی که بی گناه سرزنش میشوند+پاسخ امیرالمومنین به تهدید معاویه+گزینه های روی میز امام در مقابل دشمن+شخص را از اطرافیانش بشناس+بهترین ملاقات، ملاقات با چه کسی است؟
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ۲۸ :
جوابیه معاویه
معاویه رویه ای درپیش گرفته بود که نامه های تند و تیزی به تحریک و تدبیر عمر وعاص برای امام می نوشت.
هدف از اینکار عصبانی کردن امام بود.که تعرضی به خلفا کند و یک حرف تندی بزند معاویه از همان آتو بگیرد وبر علیه امام سوء استفاده کند .
اما امام این داغ را بر دل او گذاشت. در عین حال ، پاسخ صریح و تندمیداد ولی هیچوقت از آن حد اعتدال خارج نمیشد.
در این نامه هم معاویه از مقام خلفا یاد می کند تعریف با تمجید های بی حد و حساب ، و یک بی ادبی نسبت به امام ،
تو به جایگاه خلیفه اول حسادت داشتی.
▪️ *فقد اَتانی کتابُک تذکُرَ فیه ...*
بعد حمد و ثنای الهی ، نامه ای از تو بمن رسیده و تذکر دادی که خداوند پیامبر را برای دین اسلام برگزید و یک عده ای از پیروان را هم گماشت تا پیغمبر و دین را یاری کنند.
▪️ *فلقد خَبَاَ لَنَا الدَهرُ منکَ عجبا*
روزگار چه شگفتی ها بی از تو برما پنهان کرده.
کسی تو را نشناسد گمان میکند معاویه درس نبوت شناسی به علی میدهد. در حالیکه درون تو بر ما آشکار شده و تورا می شناسیم.
▪️ *اذ طفِقَتَ تَخبِرُنا ببلاءِ اللهِ تعالیٰ عندَنا*
تو خبر میدهی بما نعمتی را که خدا پیش ما گذاشته بود.
میخواهی ما را آگاه کنی به چیزی که در نزد ما بود و ما آنرا درک کردیم.اما تو آنجا نبودی.
▪️ *فکنتَ فی ذالک کَناقِلِ التَمرِ الیٰ هَجَر* ( ضرب المثل)
قصه شخصی ست که خرما به شهر هجر می برد [ مانند زیره به کرمان بردن ]
▪️ *اَو داعیٖ مُسَدِدٕ الیَ النِضال*
قصهٔ تو وسخنان تو ، مانند شاگرد تیراندازی می ماند که استاد خود را برای پرتاب تیر دعوت می کند.
تو اگر دورا دور از پیامبر چیزی شنیدی من شاگرد او بودم .مرا به هماوردطلبی دعوت می کنی.مابودیم و کمک کردیم بگو تو چکار کردی!!
▪️ *و زعَمتَ اَنَفضلَ الناسِ فی الاسلام فلانٌ*
از خلفا تمجید کردی.گمان کردی بزرگترین صحابی پیامبر فلانی و فلانی ست .
▪️ *فَذَکرتَ امْرَاً اِن تَمَ اِعتَزَلَکَ کلُهُ*
حرفی که زدی فضائلی که مطرح کردی، اگر راست و درست باشد ،به تو هیچ ربطی ندارد.
به فرض خلیفه اول و دوم خوب باشند چه ارتباطی بتو دارد.
▪️ *واِن نَقَصَ لَم یَلحَقَکَ ثَلمُهُ*
واکر سخن تو از تعریف آنها راست نباشد این هم ضرری بتو نمیزند.
در تو چه تاثیری دارد.به درون خود بنگر چه پست و گمراه هستی.با اسم بردن از آنها چه چیزی بتو میرسد.اگر سخنی داری از خودت بگو.
▪️ *وما انتَ والفاضِلَ و المفضول* *والسائِسَ و المَسوس*
تو را چکار به این که کدام شخص در صحابی بالا ،کدام شخص در میان صحابی پایین تر، کدام رئیس و کدام زیر دست بود.
▪️ *وما للطُلقاء و ابناءُ اللطلقا و التمیزَ* ....
تو و پدرت از آزاد شدگان هستید.
تو را چکار به صحابی اول پیامبر!!
سخن بگویی.که کدامیک درجاتشان بالاتر و کدام پایین تر است.
و ترتیب طبقات بالا و پایین بودنشان ، تورا به این موارد چکار !!!
▪️ *لقد حَنَّ قِدحٌ لیسَ منها* ( ضرب المثل)
[ نالهٔ چوب خود را مفتضح کرد]
معاویه تو که جزء سابقین و صحابی نبودی فقط رسوایی و افتضاح شدن خود را فریاد میزنی .خود را بیشتر خراب میکنی.
معاویه از نظر ادبی در میان عرب ممتاز بود و اشعار او گرچه مضمون باطل دارد اما غنی و ؤساخته پرداخته فنی دارد.
لذا امام او را با ضرب المثل عمیق
که در عرب مرسوم است پاسخ می دهد.
▪️ *طَفِقَ یکُمُ فیها مَن علیهِ الحُکمُ لها*
کار بجایی رسیده شخص محکوم بر کرسی قضاوت حکم صادر می کند،و دیگران را محکوم میکند.
تو محکوم ماجرا در جریان قتل عثمان هستی..
در ماجرای صدر اسلام مسلمان نشدی محکوم هستی.بعد از پیامبر بسرعت حکومت بدست گرفتی نامه نوشتی علی را محکوم می کنی!!!
▪️ *اَلا تَربعُ ایُها الانسان علیٰ ظَلعِک و تَعرفُ قُصورَ ذَرعِک*
چرا دست بر نمیداری ای انسان لنگ لنگان.
از این راهی که انتخاب کردی دست بردار ،آگاه باش که ناتوانی .
این ضعف و ناتوانی خود را بشناس ،پا از گلیم خود دراز نکن.
▪️ *و تَتَاَخَرَُ حیثُ اَخَرَکَ القَدَر*
عقب بنشین از جایی که قضا و قدر الهی تو را عقب زده .
تقدیر خدا چنین بوده حال ،حکومت دست علی باشد.در برابر تقدیر مطیع باش.
▪️ *فما علیک غلَبَةُ المغلوب ولا لکَ ظفَرُ الظافِر*
تو را چکار به مسلمانهایی که در ابتدای کار مغلوب و ضعیف بودند.
بعد مدتی قدرت گرفته غالب شدند .
تو را چکار به پیروزی مسلمانها که مشرکین را سرکوب کردند.
تو کجای کار بودی ،نه در ابتدا و نه در انتهای اسلام.
▪️ *وانَکَ لَذَهابٌ فی التّیهِ رَواغٌ عنِ القَصد*
تو بشدت ،بشدت در سرگردانی و گمراهی فرو رفته ای .
در رسیدن به هدف ،بسیار منحرف میروی.
هرگز به نتیجهٔ مطلوب نخواهی رسید.
▪️ اَلا تَریٰ غیرَ مُخبرٕ لک ولکن بنعمةِ اللهِ اُحدِث*
معاویه تو فضلی در اسلام نداری .
چند فضیلت از بنی هاشم بگویم ،تو لایق آن نیستی که تو را خبر دهم .
من از نعمتهای الهی بر خودم باد آوری می کنم.
▪️ *اَنَ قوماً اِستُشهِدوا فی سبیل* *الله من المهاجرین....*
در تمام مدت اسلام مهاجرین و انصار بشهادت رسیدند.اگر این شهید حمزه عموی ما ، از خاندان بنی هاشم بود سیدالشهدا می شود.
اما تو ، پدر و برادرانت همه مخالف اسلام و پیغمبر بودید.چه فضیلتی داری.
▪️ *وخَصَهُ رسول الله ....*
ما خاندان کسانی هستیم که در شهادت عمویم حمزه پیامبر در نماز میت او هفتاد تکبیر گفت.
▪️ *اَوَلا تَریٰ اَنَ قوماً قُطِعَت* *ایدیهِم ....*
در تمام مدت اسلام عده ای دست قطع و جانباز شدند.همه در پیشگاه خدا اجر و فضل دارند
اگر یکی از خاندان ما در این مسیر قطع دست شد.به او میگویند جعفر طیار ،ذو الجناحین.
او دیگر شخص عادی نیست .
جانباز ما دو بال در بهشت میگیرد.و پرواز میکند.
ولو لا ما نَهَی اللهُ عنهُ مِن تَزکیَةِ المرءِ نفسَه*
اگر خدا نهی نکرده بود،شخص خود ستایی کند.
وآدمی از محاسن خود بگوید نهی نشده بود.فضائل کثیری از خود بیان می کردم .
فضائل زیادی که مومنین می شناسند.
▪️ *ولا تَمُجُها اذانُ السامِعین*
حتی کسانی که مخالف من هستند نمیتوانند این فضایل را انکار کنند.
کسانی که شیعه من نیستند وقتی می شنوند قبول می کنند.وتو هیچکدام از این فضیلت را نداری.
▪️ *فَدَعْ عنکَ مَن مالَت بهِ الرَّمیَّه* ( ضرب المثل)
[گم شدن صیاد در بیابان بدون صید ]
معاویه رها کن امثال عمرو عاص ، مغیره و مروان را، آنها دور تو هستند تا به اهداف خود برسند.منحرفند و انحراف تورا بیشترمیکنند.
▪️ *فاِنا صَنائِعُ ربِنا والناسُ بعدُ صنائِعُ لنا*
ما کسانی هستیم که مستقیما از وحی درس گرفته و پرورش یافتیم
مردم برای رشد و کمال باید از خانه ما یاد بگیرند و پرورش یابند.
تربیت و رشد در آداب و سنن پیامبر صلی الله علیه و آل اوست .
اللهم اقْلبنا مفلحین
بسم الله الرحمن الرحیم
بخش دوم نامه ۲۸ :
جوابیه معاویه :
*• لم یَمنَعنا قدیمُ عِزِنا ولا عادیُ طَولِنا* ...
اگر چه بنی هاشم از نظر عزت و شرافت با بنی امیه متفاوت است ،اما این برتری مانع نشد دو طایفه مخلوط نشویم و وصلت ازدواج صورت نگیرد.
*• فنَکَحنا و اَنکَحنا فِعلَ الاَکفیٰ*
ما با شما هم کفو برخورد کردیم
دختر دادیم و گرفتیم ولی شما هم کفو ما نبودید.
ما به مصالح و شرایط مجبور بودیم با شما وصلت کنیم .پیامبر از طایفه شما دختر گرفت و دختر داد .
مصلحت را بر این دیدیم نه اینکه شما هم کفو ما بودید.
*• واَنیٰ یکون ذالک کذالک ومِنَا النبیُ*
چگونه ما و شما همطراز باشیم در حالیکه شخصیت رسولخدا (ص) از خاندان ماست.
وشخص دروغگو ابو جهل از طایفهٔ شما.
*• ومِنٰا اسدالله و منکم اسدُ الاَحلاف*
شخصیتی مانند حمزه سیدالشهداء، اسداللهشیر شجاعت است
شماهم یک اسدی دارید نه در شجاعت بلکه در سوگند یاد کردن.
ابوسفیان از دیگر احزاب نیرو جمع میکرد با آنان هم قسم میشد که بر ضد پیامبر در جنگ حاضر باشند.این شیر شما بدنبال عهد و پیمان بود که برضد ما شورش به راه بیندازد.
*• مِنا سیدا شبابِ اهل الجنة و منکم صبیَةُ النار*
در بنی هاشم سید جوانان اهل بهشت هستند اما در خاندان شما کودکان آتش هستند.
در جنگ بدر عُقبة بن ابی مقیت فرد شجاعی بود اما در مقابل لشکر اسلام ایستاد با چند ضربه کاری که بر او وارد شد لحظه جان دادن فریاد زد : فرزندان من را چه کسی بعد من سرپرستی کند،
پیامبر فرمود النار !!
اگر فرزندان تو در مسیر تو قرار بگیرند آنها هم سزاوار آتشند.
این پیشگویی پیامبر محقق شد و یکی از فرزندان او بنام ولید بن عقبه از یاران معاویه است.همین فرزند صبیةُ النار است.
• و مِنا خیرُ النساء العالَمین و منکم ...*
فاطمه (س) خیر النساء از خاندان ماست و ام جمیل همسر ابولهب ، عمه معاویه حمالة الحطب از شماست
*• فی کثیرٕ ممّا لَنا وعلیکم*
بسیاری از فضایل در وصف ماهست اندکی از آن بیان شد.
وبسیاری از فضاحت و سرافکندگی هم برای تو و طایفه توست.
تو از خلفا و بزرگی طایفه خود سخن بمیان آوردی مرا کوچک کنی .
*• فاِسلامُنا ما قد سُمِع*
کیفیت اسلام ما به گوش همه رسیده، در غربت اسلام با تمام توان ما آنرا یاری کردیم.
حتی در دوران جاهلیت وضعیت بنی هاشم غیر قابل انکار است.
حمزه ،جعفر، ابوطالب ،حتی در جاهلیت موحد بودند.
*• کتاب الله یَجمَع لَنا ما شَذَ عَنا*
فضائلی از ما هست که دشمنان میخواستند در تاریخ از بین ببرند اما قرآن وصف ما را بیان کرد و ماندگار شد.
وهوقولهُ سبحانه
*« و اوُلُوالاَرحامِ بعضُهُم اَولیٰ بِبعضٕ فی کتابِ الله انفال - ۷۵ »*
خاندان نزدیک بعضی بر بعض دیگر اولویت دارند.پسر اولی هست بر پسر عمو.
*« اِنَ اَولَی الناسِ بابراهیمَ لَللَذینَ اتَّبَعُوهُ و هٰذَ النبیُ العمران - ۶۸ »*
نزدیکترین افراد به ابراهیم کسانی هستند که از ابراهیم و این پیامبر پیروی کنند.
این دو آیه شاهد بر فضل و برتری ماست.
*• فنَحنُ مَرَةً اَولیٰ بالقَرابة وتارةٕ* *اَولیٰ والطاعة*
از جهت قرابت من به پیامبر نزدیکترم از قول قرآن اولو الارحام
و از طرفی من عامل ، عارف به دین و مطیع محض احکام پیغمبرم.
• ولَمَّا احْتَجَ المهاجرون علی الانصار یوم السقیفه*
در جریان سقیفه برای جانشینی پیامبر ،مهاجرین( خلفا) برای انصار دلیل آوردند،که ما مهاجرین از اقوام و خویشان پیامبریم و «قرآن هم تایید میکند که اقوام اولی ترند»
خلفا این استدلال را آوردند که خلافت را بدست بگیرند.
فَلَجُو علیهِم با این دلیل هم پیروز شدند.
*• فَاِن یَکُن الفَلَجُ به الحقُ لَنا دونَکم*
اگر بنا به خویشاوندی باشد نوبت به خلفا نمی رسید.حق با من بود که قرابت نزدیک داشتم .شما چکاره بودید.
بنا به استدلال سقیفه نزدیکترین به پیامبرمن بودم.
*•واِن بکن بغیرهِ فلاَنصارُ علیٰ* *دَعواهُم*
اگر دلیل اهل سقیفه این نبود که از یاران پیامبر انتخاب شود .اقوام درجه یک و دو ندارد ،باید دید چه کسی سزاوارتر است به این مقام .
در هر دو صورت که حساب کنی و جریان سقیفه را بر ضد من بشورانی باز به ضرر خود شماست.
اگر بگویی سقیفه یک همه پرسی بزرگ جمیع مومنین بوده ،در حالیکه اینگونه نبوده و این استدلال هم بر ضد آنهاست.
استدلال امام بر خویشاوندی بنابر قطعیات طرف مقابل است وگرنه همه میدانند قرابت دلیل نیست ( اولو الارحام بعضهم ببعض ) ابداً اینطور نیست ،نزدیک بودن دلیل خلیفه بودن باشد.
آیه « اَولَی الناس بابراهیم اتبعوه» ملاک است.
اما امام به این دلیل، استشهاد به خویشاوندی می کند!!
چون شما اینگونه تصور میکنید « هر کس به پیامبر نزدیکتر ,باید خلیفه شود »
طبق نقل خودتان باز باید من خلیفه می شدم
از جهت تبعیت هم باید من می بودم نه شما!
این حجتی ست که امام بر ضد مخالفین بکار برده.
• زعمتُ اَنی لِکلِ الخلفا حَسدتُ وعلیٰ کلهِم بَغیَتُ ...*
بمن نسبت دادی به خلفا حسادت داشتم.
گمان کردی به آنان ظلم کردم .
اگر درست باشد که من ظلم کردم جنایتی بر علیه تو انجام ندادم ،تو چکاره هستی که عذر خواهی کنم.
حتی اگر خلافی مرتکب شده باشم ،او فرزند ،وکیل ، وصی دارد از آنها باید عذر بخواهم.
*• وتلک شُکاةٌ ظاهرٌ عنکِ عادُها*
اگر عیبی هم در این قضیه باشد از تو دور است بتو کاری ندارد.
[ کنایه از ارتباط نداشتن به معاویه ]
*• قلتَ اِنی اَقادُ کما یُقادُ الجملُ المَخشوش..*
معاویه تو گفتی در روز بیعتِ با خلیفه، مرا کشاکشان می بردند مانند شتری که افسار او میکشند به اختیار صاحب هر طرف میرود .
من علاقه و قبول به این بیعت نداشتم دست مرا بزور در دست او گذاشتند، گفتند بیعت حاصل شد.
تو این را استدلال کردی مرا مذمت کنی ،که چرا نرفتم با خلیفه بیعت کنم!!
*• لَعمرُ الله لقد اَرَدتَ اَن تَذُمَ فَمَدَحتَ واَن تَفضَحَ....*
این سخن تو برای من یک مدح است.برعلیه من حرف زدی اما بنفع من شد.
خواستی مرا مفتضح کنی خود رسول شدی.
*• وما علیَ المَسلمِ مِن غَضاضَةٕ ....*
بر هیچ مسلمانی عیب نیست که مظلوم واقع بشود.،ظلم کردن عیب است.
در مظلوم بودن مذمتی نیست ،بشرطی که در دین شک نکند و در یقین او تردید ایجاد نشود.
آنها به من ظلم کردند و مرا کشان کشان بردند.
*• وهٰذهِ حجتی الیٰ غیرِکَ قصدُها*
معاویه تو مسیر لجاجت با من را انتخاب کردی این حرفها را نمی پذیری.
این سخن نه برای تو، بلکه برای آیندگان میزنم آنان که می شنوند و دنبال حقیقت هستند.
در تو هیچ ارشادی اثر ندارد.
*• ولکنی اَطلقتُ لکَ بقدرِ ما سَنَحَ مِن ذِکرِها*
این حجتی که اقامه کردم به اندازه دو جمله ای بود که از ذهنم خطور کرد برای تو نوشتم و مقصودم آیندگان بودند.
قصد این نبود که صد در صد کیفیت انتخاب خلیفه و مخالفت خود را بیان کنم .
دو جمله از خطور ذهنم بود.
*• ثم ذَکرتَ ما کانَ من امری و امرِ عثمان*
تو مرا متهم کردی به قتل عثمان که چرا از او دفاع نکردم .
*• فلَکَ اَن تُجابَ عن هٰذه لِرَحمِکَ* *مِنه*
چرا باید بتو جواب بدهم .
تو با عثمان خویشاوند بودی باید دفاع می کردی و جلوی شورش را میگرفتی.
*• فَاَیُنا کان اَعدیٰ به و اَهدیٰ الیٰ مَقاتِلِه*
کدامیک از ما بر عثمان دشمن تربودیم .
وکدامیک از ما مردم را هدایت کرد به کشتن عثمان.
*• اَمَن بذَلَ نصرتُه فَاستَقعَدَه ...*
یک گروه آمد به عثمان کمک کند ولی عثمان نپذیرفت .گفت از شهر بیرون برو ،به کمک تو نیازی نیست، آزمن دست بکش. ( من بودم )
*• اَمَنِ استَنصَرَهُ فَتَراخی....*
گروه دیگر ،وضعیت توست ،عثمان در نامه ای از تو کمک خواست طلب یاری کرد، بتاخیر انداختی به کمک او نشتافتی تا مرگ او فرا رسید. بعد از مرگ خونخواه او شدی .
تو شریک قتل او هستی از طرف او حاکم شام بودی تو چرا دفاع نکردی.
*• کلا والله*
معاویه حکایت تو حکایت همان منافق است ولی خدا میداند چه کسی از عثمان دفاع کرد و چه کس مدافع نبود.
*« لقد عَلِمَ اللهُ المُعَوقینَ منکم والقائِلینَ لاِخوانِهِم هَلُمَ* *الینا ...احزاب - ۱۸ »*
قطعا خدا میداند منافقین که از جنگ احزاب عقب نشستند و در گوش برادران خود زمزمه می کردند عقب برگردید ،بنزد ما بیاییدوخود در جنگ حاضر نمی شوند مگر محدود آنهم برای ریا
*• وما کنتُ لاَعتَذَرَ ...*
اگر بناست بخاطر کار خوب محکوم شوم هیچ باکی نیست.
*• فاِن کان الذنبُ الیه اِرشادی و* *هِدایتی لهُ*
اگر رفتن بنزد عثمان و نصیحت و خیر خواهی به او ، برای امر به معروف و هدایت کردنم ،عذر خواهی کنم هیچ باکی نیست.
گناه من بخاطر ارشاد و هدایت عثمان است.
*• فَرُبَّ مَلومٕ لا ذنبَ له*
چه بسا پیش آمده کسانی را سرزنش می کنند در حالیکه هیچ خطایی ندارد.
من خیر خواهی کردم برای عثمان ،تو زبان گشودی به مذمت من.
ابایی ندارم واین باعث مدح من میشود و مقام مرا بالا می برد.
*« وما اَرَدتُ الاَّ الاِصلاح مَااسْتَطَعتُ وما توفیقی الا بالله علیه توکلتُ و الیهِ اُنیب هود - ۶۸ »*
من هیچ قصدی ندارم جز اصلاح امت،هر قدر که توانایی دارم.
و توفیقی نیست مگر از طرف خداوند .
براو توکل می کنم وباژگشتم بسوی اوست.
اللهم اهْدنا الی سواء السبیل