بسم الله الرحمن الرحیم شرح نامه ۲۶ : نامه به نماینده و گیرنده زکات
فرماندار امام در اصفهان و همدان مِخنةبن اَزدی از شیعیان و صحابی بود. در جریان صفین امام به او نامه نوشت ،نیازمند شجاعت تو هستیم . اوهم مسئولیت خود را به دیگری سپرد وآمد. یکی از پرچمداران حضرت در صفین بود.
اولین مقتل نویس امام حسین علیه السلام ابو مِخنه از نوادگان این فرماندار است.
بعداز تمام شدن صفین امام او را به اطراف فرستاد بعنوان نماینده جمع آوری زکات از قبایل ،و این نامه را همراه او فرستاد. *– آمُرُهُ بتقوی الله فی سرائرِ اَمرهِ و خفیة عملِه* تورا امر می کنم بتقوای الهی در امور و اعمال مخفی. خدا ترسی باید درونی باشد نه بخاطر نگاه مردم و مقابل دوربین ، بلکه در تنهایی عمل، تقوا مدار و خدا ترس باشد.
تو عازم هستی ،هیچ حساب و کتاب در کار نیست و من هم حاضر نیستم ،بازخواستی هم نداری، اما در خلوت عمل و نیت خود متقی باش.
*– حیثُ لا شاهدَ غَیرهُ ولا وکیلَ دونَه* در لحظه ای که جز خدا کسی نیست و هیچ موکلی نیست جز خدا ، آنجا متقی باش. وگرنه در جمع و جامعه متقی زیاد است. گنهکار هم یک حرمتی را در جمع نگه میدارد
*– آمرُهُ اَن لا یَعمَل مِن طاعةِ الله* *فیما ظَهَر فیُخالِفَ فیما اَسَرَّ* امر میکنم تورا ، مبادا که در آشکارا عمل کنی اما در خلوت با همان طاعت مخالفت ورزی .نماز مسجد تو با نماز خلوت تو در سستی متفاوت باشد. برحذر میدارم از اینکه درون و برون تو یکی نباشد.
*– ومَن لم یَختَلف سرُهُ و علانیة فعلُهُ و مَقالَتُهُ* کسی که مختلف نباشد درون و برون او . قول و فعل او یکی باشد دو عمل مختلف در او یافت نشود.
*– فقد اَدَّ الاَمانه و اَخلصَ العباده* چه جایگاه نیکویی دارد ،انسانی که یکی بودن را رعایت می کند. قطعا امانت مهمی که بر عهده او بوده ادا کرده. وخلوص عبادترا کسب کرده.
وقتی یکی بودن درون و برون خود را نشان نداد. نه ادای امانت شده ،و نه اخلاص در عمل ثابت شده. سه توصیه در مواجهه با مردم:
*۱- اَن لا یَجبَهَهُم* در برخورد با مردم پیشانی در هم نکش. برخورد عبوسانه و ترشرویی نداشته باش. تمام محبت خود را به مردم ابراز کن.
*۲-ولا یَعضَهَهُم* حرف خلاف به کسی نسبت نده. اگر گفت زکات من همین مقدار است ،او را متهم به دروغگویی نکن
*۳- ولا یَرغَبُ عنهُم* به مردم پشت نکن و در ارتباط با آنها بی اعتنایی از تو سر نزند.
*– تَفَضُلاً بالاِمارةِ علیِهِم* مبادا نسبت به مردم برتر بینی داشته باشی به اتکا اینکه نماینده علی هستی. نماینده، مانند علی باید افتاده و متواضع باشد.
*– فاِنَهمُ الاِخوانُ فی الدین* مردم مسلمان برادران دینی تو هستند
*– والاَعوانُ علیَ اسْتِخراج الحقوق* این مردم زیر دست تو هستند ،اما کمک حال تو، و در جمع آوری زکات تو را یاری می کنند. آنان نباشند از دست تو کاری ساخته نیست.
فردا تو را عزل کنند ،زیر دستان تو امورات را انجام می دهند.پس عزت آنها را حفظ کند با استکبار برخورد نکن. *– واِنَّ لک فی هذهِ الصدقةِ نصیباً مفروضا* برای زحمات تو بقدر کار شایستهٔ تو، یک حق و مقرری در نظر گرفته می شود. اما جوانمردی کن مال مردم را حیف و میل شخص خود نکن.
*– و شُرکاءَ اهلَ مسکنةِ* مقرری زکات تنها برای تو نیست. مساکین در این امر با تو شریک هستند.
*– آنا مُوَفوکَ حقَک ،فَوَفِهِم حقوقَهُم* حق تو را بطور کامل پرداخت می کنیم. تو هم حق شریکانِ را بطور کامل پرداخت کن. حق شرکا حفاظت کن تا سالم بدست ما برسد.
*– واِلاّ فاِنَک مِن اَکثرِ الناس خُصوماً یومَ القیمه* حق مستمند را حفاظت و رعایت نکنی ،جمعیت بسیاری از تو شکایت خواهند کرد. *– و بُؤساً لِمَن خصمُهُ عندالله* وای بر کسی که در پیشگاه خدا دشمنانی داشته باشد که از دست او شکایت کنند.
*۱- للفقراًء* شاکیان فقرا باشند. کسانی که خرج یکسال خود را ندارند.
*۲- والمسا کین* شاکیان بعدی مساکین باشند. مسکین زمینگیر شده ،مسکنت دارد ،فقر او از فقیر شدید تر شده.
*۳- والسائلون* یک دسته از سائلین شاکی خواهند بود. از شدت فشار ،حیا و آبرو کنار گذاشته دست نیاز و درخواست از دیگران دراز می کند.
*۴- والمَدفُوعُون* کسانی که حق آنها دفع شده و به نداری افتادند. چه بسا روزهایی که در وضعیت خوبی بسر میبرد اما اموال و املاک او تصاحب شده.
*۵- والغارِمُ وابن السبیل* بدهکار و در راه مانده ای که اموال از دست داده. *– ومَنِ اسْتَهانَ بالاَمانة و رَتَعَ فی الخیاتة ولم یُنَزِهُ....* اگر شخصی خیانت در امانت را کوچک شمارد. و به چریدن اموال بیت المال اقدام کند. جان و دین خود را از این خیانت حفظ نکند.
*– فقد اَحَلَّ بنفسِه فی الدنیا الذُلَ و الخِزی* در همین دنیا خفت و خواری بر جان خود را فراهم کرده ،و در آخرت ذلیل و خوار تر خواهد بود.
*– وانَ اعظمَ الخیاتة خیانةُ الاُمةِ* بزرگترین خیانت آنست که به اموال امت و بیت المال خیانت شود.
– *و اَفظَعَ الغِشِّ غِشُ الاَئمه* زشت و پست ترین نوع تقلب و فریب دادن ،فریب حکام مسلمین است.
در بحث امت خیانت مطرح شده که ظاهر است و معلوم. در مورد حاکمان ،چون مستقیما نمی توانند خیانت کنند ،بایک پوشش، برنامه ،وبا عنوانی ،دزدی خود را می پیچانند. غش ظاهر دزدی را رو نمی کند.
یکی از مواردی که علاوه بر آخرت در دنیا هم عذاب آنرا می بیند، خوردن بنا حق بیت المال است.
اللهم طهّر بطوننا من الحرام و الشبهه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ۲۶ :
نامه به نماینده و گیرنده زکات
فرماندار امام در اصفهان و همدان مِخنةبن اَزدی از شیعیان و صحابی بود.
در جریان صفین امام به او نامه نوشت ،نیازمند شجاعت تو هستیم .
اوهم مسئولیت خود را به دیگری سپرد وآمد. یکی از پرچمداران حضرت در صفین بود.
اولین مقتل نویس امام حسین علیه السلام ابو مِخنه از نوادگان این فرماندار است.
بعداز تمام شدن صفین امام او را به اطراف فرستاد بعنوان نماینده جمع آوری زکات از قبایل ،و این نامه را همراه او فرستاد.
*– آمُرُهُ بتقوی الله فی سرائرِ اَمرهِ و خفیة عملِه*
تورا امر می کنم بتقوای الهی در امور و اعمال مخفی.
خدا ترسی باید درونی باشد نه بخاطر نگاه مردم و مقابل دوربین ، بلکه در تنهایی عمل، تقوا مدار و خدا ترس باشد.
تو عازم هستی ،هیچ حساب و کتاب در کار نیست و من هم حاضر نیستم ،بازخواستی هم نداری، اما در خلوت عمل و نیت خود متقی باش.
*– حیثُ لا شاهدَ غَیرهُ ولا وکیلَ دونَه*
در لحظه ای که جز خدا کسی نیست و هیچ موکلی نیست جز خدا ، آنجا متقی باش.
وگرنه در جمع و جامعه متقی زیاد است.
گنهکار هم یک حرمتی را در جمع نگه میدارد
*– آمرُهُ اَن لا یَعمَل مِن طاعةِ الله* *فیما ظَهَر فیُخالِفَ فیما اَسَرَّ*
امر میکنم تورا ، مبادا که در آشکارا عمل
کنی اما در خلوت با همان طاعت مخالفت ورزی .نماز مسجد تو با نماز خلوت تو در سستی متفاوت باشد.
برحذر میدارم از اینکه درون و برون تو یکی نباشد.
*– ومَن لم یَختَلف سرُهُ و علانیة فعلُهُ و مَقالَتُهُ*
کسی که مختلف نباشد درون و برون او .
قول و فعل او یکی باشد دو عمل مختلف در او یافت نشود.
*– فقد اَدَّ الاَمانه و اَخلصَ العباده*
چه جایگاه نیکویی دارد ،انسانی که یکی بودن را رعایت می کند.
قطعا امانت مهمی که بر عهده او بوده ادا کرده.
وخلوص عبادترا کسب کرده.
وقتی یکی بودن درون و برون خود را نشان نداد.
نه ادای امانت شده ،و نه اخلاص در عمل ثابت شده.
سه توصیه در مواجهه با مردم:
*۱- اَن لا یَجبَهَهُم*
در برخورد با مردم پیشانی در هم نکش.
برخورد عبوسانه و ترشرویی نداشته باش.
تمام محبت خود را به مردم ابراز کن.
*۲-ولا یَعضَهَهُم*
حرف خلاف به کسی نسبت نده.
اگر گفت زکات من همین مقدار است ،او را متهم به دروغگویی نکن
*۳- ولا یَرغَبُ عنهُم*
به مردم پشت نکن و در ارتباط با آنها بی اعتنایی از تو سر نزند.
*– تَفَضُلاً بالاِمارةِ علیِهِم*
مبادا نسبت به مردم برتر بینی داشته باشی به اتکا اینکه نماینده علی هستی.
نماینده، مانند علی باید افتاده و متواضع باشد.
*– فاِنَهمُ الاِخوانُ فی الدین*
مردم مسلمان برادران دینی تو هستند
*– والاَعوانُ علیَ اسْتِخراج الحقوق*
این مردم زیر دست تو هستند ،اما کمک حال تو، و در جمع آوری زکات تو را یاری می کنند.
آنان نباشند از دست تو کاری ساخته نیست.
فردا تو را عزل کنند ،زیر دستان تو امورات را انجام می دهند.پس عزت آنها را حفظ کند با استکبار برخورد نکن.
*– واِنَّ لک فی هذهِ الصدقةِ نصیباً مفروضا*
برای زحمات تو بقدر کار شایستهٔ تو، یک حق و مقرری در نظر گرفته می شود.
اما جوانمردی کن مال مردم را حیف و میل شخص خود نکن.
*– و شُرکاءَ اهلَ مسکنةِ*
مقرری زکات تنها برای تو نیست. مساکین در این امر با تو شریک هستند.
*– آنا مُوَفوکَ حقَک ،فَوَفِهِم حقوقَهُم*
حق تو را بطور کامل پرداخت می کنیم.
تو هم حق شریکانِ را بطور کامل پرداخت کن.
حق شرکا حفاظت کن تا سالم بدست ما برسد.
*– واِلاّ فاِنَک مِن اَکثرِ الناس خُصوماً یومَ القیمه*
حق مستمند را حفاظت و رعایت نکنی ،جمعیت بسیاری از تو شکایت خواهند کرد.
*– و بُؤساً لِمَن خصمُهُ عندالله*
وای بر کسی که در پیشگاه خدا دشمنانی داشته باشد که از دست او شکایت کنند.
*۱- للفقراًء*
شاکیان فقرا باشند. کسانی که خرج یکسال خود را ندارند.
*۲- والمسا کین*
شاکیان بعدی مساکین باشند.
مسکین زمینگیر شده ،مسکنت دارد ،فقر او از فقیر شدید تر شده.
*۳- والسائلون*
یک دسته از سائلین شاکی خواهند بود.
از شدت فشار ،حیا و آبرو کنار گذاشته دست نیاز و درخواست از دیگران دراز می کند.
*۴- والمَدفُوعُون*
کسانی که حق آنها دفع شده و به نداری افتادند.
چه بسا روزهایی که در وضعیت خوبی بسر میبرد اما اموال و املاک او تصاحب شده.
*۵- والغارِمُ وابن السبیل*
بدهکار و در راه مانده ای که اموال از دست داده.
*– ومَنِ اسْتَهانَ بالاَمانة و رَتَعَ فی الخیاتة ولم یُنَزِهُ....*
اگر شخصی خیانت در امانت را کوچک شمارد.
و به چریدن اموال بیت المال اقدام کند.
جان و دین خود را از این خیانت حفظ نکند.
*– فقد اَحَلَّ بنفسِه فی الدنیا الذُلَ و الخِزی*
در همین دنیا خفت و خواری بر جان خود را فراهم کرده ،و در آخرت ذلیل و خوار تر خواهد بود.
*– وانَ اعظمَ الخیاتة خیانةُ الاُمةِ*
بزرگترین خیانت آنست که به اموال امت و بیت المال خیانت شود.
– *و اَفظَعَ الغِشِّ غِشُ الاَئمه*
زشت و پست ترین نوع تقلب و فریب دادن ،فریب حکام مسلمین است.
در بحث امت خیانت مطرح شده که ظاهر است و معلوم.
در مورد حاکمان ،چون مستقیما نمی توانند خیانت کنند ،بایک پوشش، برنامه ،وبا عنوانی ،دزدی خود را می پیچانند.
غش ظاهر دزدی را رو نمی کند.
یکی از مواردی که علاوه بر آخرت در دنیا هم عذاب آنرا می بیند، خوردن بنا حق بیت المال است.
اللهم طهّر بطوننا من الحرام و الشبهه