موضوع: حقوق اقلیت های دینی+شکایت اهل ذمه ا فرماندار امیر المومنین و پیگیری شکایت توسط حضرت+تحقیر و تندخویی با ارباب رجوع ممنوع+در عین لطف و مهربانی با اهل ذمه، قانون به درستی و سختگیری مراعات شود
بسم الله الرحمن الرحیم شرح نامه ۱۹ : به فرماندار عمر بن ابوسلمه ارحبی
در شرایط جغرافیایی زمان حکومت امیر المومنین صلوات الله علیه در منطقه فارس و بحرین ،علاوه بر مسلمانها عده ای هم از مجوس زندگی میکردند عامل به تورات و انجیل بودند .
چون مسلمان نبودند اهل ذمه حساب میشدند. با پرداخت جزیه به حکومت .مورد حمایت و حفاظت حکومت بودند تا جایی که کارخلاف قانون انجام ندهند.
عمر بن ابوسلمه فرماندار ،نسبت به مجوسیان سخت گیری و اذیت می کرد.بزرگان مجوس نامه ای به حضرت نوشتند و تقاضای کمک کردند.
مردم اگر از والیان خود ناراحت بودند حضرت را حاکم عادلی می دانستند که بخود اجازه میدادند نامه نوشته و شکایت کنند. وحضرت هم کار خلاف وال را گوشزد میکرد.
برخلاف خلیفه سوم ،مردم مصر نامه نوشته از والی خود شکایت کردند. اما عثمان ترتیب اثر نداد.تا اینکه چند نفر شخصاً به مدینه آمده و اعتراض کردند.
عثمان نامه به فرماندار مصر نوشت که عده ای با این نام و نشان آمدند از تو شکایت دارند ،به هنگام برگشت آنها به شهر به حساب آنها برس و زندانی کن تا از فرماندار من شکایت نکنند.
اما حضرت در اعتراض مردم فارس این نامه برای ابوسلمه نوشت. چرا اشتباه میکنی تو باید حال همه مردم را مراعات کنی. ▪️ *فاِنَ دَهاقینَ اهلِ بلَدِک شَکَو منکَ* اما بعد از حمد و ثنای الهی مردم منطقه تحت حکومت تو شکایت کردند.
▪️ *غِلظَةً* از بد رفتاری و تند خویی تو ، *وقَسوةً* از قساوت تو ، *واحْتِقاراً* مردم را تحقیر میکنی، *و جَفوَةً* از جفا و خشک بودن تو ، انعطاف پذیر نیستی. این چهار مشکل تو را به من شکوه کردند.
▪️ *نظرتُ فلَم اَرَهُم اهلاً لِاَن یُدنَوْ لِشرکِهِم* بررسی کردم و ندیدم آنها را، که تو آنقدر نزدیک آنان شوی و ارتباط صمیمی برقرار کنی و آنها را در جایگاه مهم قرار دهی.چون شرک دارند.
شرک آنها از بابت آتش پرستی ، یا به دو الهه خیر و شر اعتقاد داشتند.قائل به یزدان و اهریمن بودند لذا مشرکند.
▪️ *ولا اَن یُقصَوا و یُجفَو لِعَهدِهِم* از طرف دیگر انتظارم از تو اینست که از آنها دور نشوی و ارتبات را قطع نکنی.
نه بشدت رفاقت، ونه بطور کامل قطع ارتباط. چون آنان با تو عهدی بستند.اهل ذمه هستند باید از عِرض و آبروی آنها حفاظت کنی.
▪️ *فَالْبَس بهم جِلباباً منَ اللین تَشُوبُهُ بطَرَفٕ منَ الشده* برای رعایت حال آنها و رویه اعتدال ،یک لباس نرمخویی همراه با اندکی سختگیری بتن کن. در عین حال که لطف و مهربانی میکنی سخت گیری هم داشته باش .
▪️ *و داوِل بهم بینَ القَسوةِ والرأفه* متغیر کن قساوت را همراه با رأفت و مهربانی . هر دو را با هم داشته باش.
▪️ *وامْزُج لهم بینَ التقریب والاِبعاد....* مخلوط کن این رابطه داشتن را ،نه آنچنان دوری گزینی و نه آنچنان به آنها نزدیک شوی. طوری رابطه را بینا بین حفظ کن .
سخت گیری در مورد آنها: در عین مهربانی و احسان به آنها ،در رعایت قانون نهایت سختگیری را انجام بده. نه اینکه بی حساب به صرف اهل کتاب بودن اذیت و سخت گیری کنی.
آنچه قوانین اجتماعی اسلامی وضع کرده باید رعایت کنند . قانون هرچه هست باید مراعات شود و لو دین آنها ملزم نکرده باشد. مکتب و مرام خود را در کشور اسلامی اجرا نکنند.تابع قانون اجتماعی اسلام باشند.
اللهم اجعل اعمالنا مقبوله
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ۱۹ :
به فرماندار عمر بن ابوسلمه ارحبی
در شرایط جغرافیایی زمان حکومت امیر المومنین صلوات الله علیه در منطقه فارس و بحرین ،علاوه بر مسلمانها عده ای هم از مجوس زندگی میکردند عامل به تورات و انجیل بودند .
چون مسلمان نبودند اهل ذمه حساب میشدند.
با پرداخت جزیه به حکومت .مورد حمایت و حفاظت حکومت بودند تا جایی که کارخلاف قانون انجام ندهند.
عمر بن ابوسلمه فرماندار ،نسبت به مجوسیان سخت گیری و اذیت می کرد.بزرگان مجوس نامه ای به حضرت نوشتند و تقاضای کمک کردند.
مردم اگر از والیان خود ناراحت بودند حضرت را حاکم عادلی می دانستند که بخود اجازه میدادند نامه نوشته و شکایت کنند.
وحضرت هم کار خلاف وال را گوشزد میکرد.
برخلاف خلیفه سوم ،مردم مصر نامه نوشته از والی خود شکایت کردند. اما عثمان ترتیب اثر نداد.تا اینکه چند نفر شخصاً به مدینه آمده و اعتراض کردند.
عثمان نامه به فرماندار مصر نوشت که عده ای با این نام و نشان آمدند از تو شکایت دارند ،به هنگام برگشت آنها به شهر به حساب آنها برس و زندانی کن تا از فرماندار من شکایت نکنند.
اما حضرت در اعتراض مردم فارس این نامه برای ابوسلمه نوشت. چرا اشتباه میکنی تو باید حال همه مردم را مراعات کنی.
▪️ *فاِنَ دَهاقینَ اهلِ بلَدِک شَکَو منکَ*
اما بعد از حمد و ثنای الهی مردم منطقه تحت حکومت تو شکایت کردند.
▪️ *غِلظَةً* از بد رفتاری و تند خویی تو ،
*وقَسوةً* از قساوت تو ،
*واحْتِقاراً* مردم را تحقیر میکنی،
*و جَفوَةً* از جفا و خشک بودن تو ،
انعطاف پذیر نیستی. این چهار مشکل تو را به من شکوه کردند.
▪️ *نظرتُ فلَم اَرَهُم اهلاً لِاَن یُدنَوْ لِشرکِهِم*
بررسی کردم و ندیدم آنها را، که تو آنقدر نزدیک آنان شوی و ارتباط صمیمی برقرار کنی و آنها را در جایگاه مهم قرار دهی.چون شرک دارند.
شرک آنها از بابت آتش پرستی ،
یا به دو الهه خیر و شر اعتقاد داشتند.قائل به یزدان و اهریمن بودند لذا مشرکند.
▪️ *ولا اَن یُقصَوا و یُجفَو لِعَهدِهِم*
از طرف دیگر انتظارم از تو اینست که از آنها دور نشوی و ارتبات را قطع نکنی.
نه بشدت رفاقت، ونه بطور کامل قطع ارتباط.
چون آنان با تو عهدی بستند.اهل ذمه هستند باید از عِرض و آبروی آنها حفاظت کنی.
▪️ *فَالْبَس بهم جِلباباً منَ اللین تَشُوبُهُ بطَرَفٕ منَ الشده*
برای رعایت حال آنها و رویه اعتدال ،یک لباس نرمخویی همراه با اندکی سختگیری بتن کن.
در عین حال که لطف و مهربانی میکنی سخت گیری هم داشته باش .
▪️ *و داوِل بهم بینَ القَسوةِ والرأفه*
متغیر کن قساوت را همراه با رأفت و مهربانی .
هر دو را با هم داشته باش.
▪️ *وامْزُج لهم بینَ التقریب والاِبعاد....*
مخلوط کن این رابطه داشتن را ،نه آنچنان دوری گزینی و نه آنچنان به آنها نزدیک شوی.
طوری رابطه را بینا بین حفظ کن .
سخت گیری در مورد آنها: در عین مهربانی و احسان به آنها ،در رعایت قانون نهایت سختگیری را انجام بده.
نه اینکه بی حساب به صرف اهل کتاب بودن اذیت و سخت گیری کنی.
آنچه قوانین اجتماعی اسلامی وضع کرده باید رعایت کنند .
قانون هرچه هست باید مراعات شود و لو دین آنها ملزم نکرده باشد.
مکتب و مرام خود را در کشور اسلامی اجرا نکنند.تابع قانون اجتماعی اسلام باشند.
اللهم اجعل اعمالنا مقبوله