موضوع: چرا حضرت حاضر نبود حکومت معاویه را بپذیرد؟+تفاوت های اساسی لشکر مولا و لشکر معاویه+برتری اهداف و آرمان ها بر نفرات و تجهیزات+حرص به آخرت قوی تر است از حرص به دنیا+تفاوت های نژادی حضرت امیر با معاویه+دو علت مسلمان شدن معاویه در کلام حضرت
بسم الله الرحمن الرحیم شرح نامه ۱۷ : جوابیه به نامه معاویه :
معاویه در اثناء جنگ صفین وقتی خود را در چند قدمی شکست میدید مخصوصا که امام سخنانی داشت بر این مضمون که ؛ بزودی از فرماندهی پا به میدان خواهم گذاشت .
معاویه فهمید اگر امام خود وارد معرکه شود ،جنگ سخت تر خواهد شد . نامه نوشت و به زعم خود چند نکته را به امام متذکر شد.
۱- با سخت شدن جنگ و کشتار زیاد از عرب نشاندهنده اینست که از جنگ پشیمان شده ای
۲- در گذشته حکومت شام را بطور خود مختار ،و مستقل از حکومت مرکزی خواسته بودم .امروز هم همین را میگویم اگر شام بمن واگذاری دست از جنگ بر میدارم .
۳- ما همه فرزندان عبد مناف هستیم ،هیچ فرقی بین ما نیست،در قرابت با پیامبر مشترکیم. اگرتو در حکومت سهم داری من هم سهمی دارم .حکومت نصف ،کوفه وعراق سهم تو، و مصر و شام سهم من.
نامه بدست امام رسید .حال باید امام جواب اورا بدهد .نامه در حد گسترده بین مردم پخش شده ، در صورت عدم جواب مردم خواهند گفت که علی هیچ جوابی برای استدلال ما ندارد. اما جوابیه امام علیه السلام
▪️ *وامّا طَلبُکَ الیََ الشام فَاِنی لَم اَکُن لاُعطیَک آلبوم مَنَعتُکَ* *امسٕ* آزمن درخواست شام کردی. چیزی را که دیروز از تو منع کردم امروز هم آنرا بتو نخواهم داد.
علت مخالفت من با این درخواست؛ از نظر قانون و شرع تو شانیت حکومت نداری ،نمیتوانم تورا بعنوان حاکم انتخاب کنم. از طرفی تو هم که توبه نکردی و عوض نشدی همان فسادو دنیا پرستی را داری . نه حکم الهی عوض شده نه حال و وضع تو. حکومت مستقل یا حتی غیر مستقل بعنوان استاندار هم بتو نمی دهم. ▪️ *واَما قولُک « ِانَ الحرب قد* *اَکَلَتِ العرب الا حُشاشاةٕ انفُس بَقیَت* گفتی جنگ تمام طایفه عرب را در بر گرفته مگر یک عده کمی باقی ماندند. مقصر هم علی ست پس از اینکار دست بردار.
▪️ جوابیه *: اَلٰا و اَکَلَ الحَق فَالیَ* *الجَنة* کسانیکه در لشکر من در مسیر حق بودند آنان ضرر نکردند جایگاهشان در بهشت است.
▪️ *و مَن اَکَلَهُ الباطلُ فالیَ النار* افراد ویاران تو که در انحراف بودند مسیر آنها ختم به جهنم و گمراهی شد. کشته ها بسیارند، اما کشته های راه حق ضرر نکردند به درجه شهادت نائل شدند.
▪️ *واَمَّا اسْتواءُنا فی الحَرب *و* الرجال* معاویه گفتی من و تو از جهت نیروی نظامی و امکانات ، نیروها، با هم برابریم. وقتی توازن تجهیزات و توازن قدرت هست ،باید حکومت را هم بطور مساوی بین دو گروه تقسیم کنیم. نه شما برنده آید نه ما، شما قدرت دارید ماهم داریم.شما نیرو دارید ،ماهم داریم.
▪️جوابیه: *فلَستُ امضیٰ علیَ الشکِ منیٖ علیَ الیقین* تو در شک نافذتر نیستی از من ، در یقینم. تو دراسلام و معاد شک داری ،من به توحید ،معاد ،اسلام یقین دارم . شک تو بالاتر و والاتر از یقین من نیست. تو در شک پایین تر هستی از یقین بالای من.
چگونه ما مساوی هستیم. تساوی در شمشیر نیست ،تساوی در یقین است. تو در گمراهی هر چقدر پیش رفتی ،من در یقینم پیشرفته تر هستم. پس هیچ توازنی در کار نیست.
▪️ *ولیسَ اهلُ الشام باَحرَصَ علیَ الدنیا مِن اهلِ العِراقِ علیَ* *آلاخره* نیروهای ما هم مساوی نیست. تعداد افراد که تعیین کننده و برندهٔ ماجرا نیست. این هدف است که تعیین میکند کدام گروه برنده است.
ما و سربازان ما آخرت طلبیم تو و یاران اهل شام هر چه حرص بر دنیا داری ،ما حرص شدید تر بر آخرت داریم. پس هیچ توازن نیرو هم در کار نیست.
ما اهدافی داریم که این اهداف مارا به پیروزی می رساند ولو تعداد ما کم باشد. ▪️ *واَما قولُک اَنَا بَنو عبدِ مناف فکذالک نحنُ* گفتی ما همه فرزندان عبد مناف هستیم . در این سفرهٔ پهن شده یک طرف شما و یک طرف ما سهم داشته باشیم.
▪️ *جوابیه: ولکن لیسَ اُمَیّةَ کَهاشِم* همه فرزند عبد مناف هستیم لکن فرقی هم داریم. جد تو امیه است و جد ما هاشم. انحطاط امیه کجا و عظمت هاشم کجا !!!
▪️ *ولا حَربُ کعَبدُ المطلب* حرب پدر بزرگ تو و عبد المطلب پدر بزرگ من .این دو را چطور باهم مقایسه میکنی.
جد چهارم ما یکی ست اما هر چه از اجداد پایین بیاییم ،شما به انحراف و ما در مسیر توحید بودیم .
▪️ *ولا ابوسفیان کَاَبی طالب* ابوسفیان پدر تو و ابوطالب پدر من ،از قبل اسلام هم موحد بود . اما ابوسفیان پدر تو مشرک بود. چه تناسبی باهم دارند.
حضرت در اجداد با هم مقایسه میکند اما وقتی نوبت بخودمیرسد چیزی نمیگوید . یعنی معاویه تو پست تر از آنی که با من مقایسه شوی.
▪️ *ولَاالمهاجرُ کالطَلیقِ* من جزو مهاجرین هستم ،اما تو در جریان فتح مکه از طلقاء، آزاد شدگان از لطف و رحمت پیامبر بودی.
▪️ *ولاالصریحُ کَاللَصٖیق* اجداد و خانوادهٔ ما کاملا مشخص است ،اما تو معاویه پدرت هم تا مشخصه . صریح النسب باللصیق، نسب نامشخص چگونه میتواند یکی باشد. ▪️ *ولا المُحِق کَالمُبطل* انسانی که در مسیر حق است کجا و انسانی که در مسیر باطل است کجا !! چه مقایسه اشتباهی مرتکب شدی.
▪️ *ولا المومنُ کالمُدغِل* انسان مومن کجا و شخص دغل باز کجا !!
این دو مورد در بارهٔ عمل خود ماست. اجداد به یک طرف ،که شرافت نسبی داشته باشیم ،عمل خود ما هم یک طرف که حق مداریم یا بر مدار باطل هستیم.
▪️ *ولبئسَ الخَلَفُ خلَفٌ یَتبعُ سلفاً هویٰ فی نار جهنم* چه بد فرزندی ست فرزندی که از گذشتگان خود پیروی کند در حالیکه گذشتگان با عمل انحرافی خود به آتش جهنم گرفتار شدند.
مشکل تو، معاویه فقط اجداد و پدر تو ابوسفیان نیست. مشکل تو عمل و خطای توست که پا جا پای دوزخیان گذاشتی وبه همان مسیر انحطاط رفتی. ▪️ *وفی ایدینافضلُ النبوة* فضل نبوت در دستان ما بنی هاشم است. شما از پیامبر جدا شدید در حالیکه ما جایگاه نبوت را محکم گرفتیم و حمایت کردیم.
▪️ *آلتی اَذلَلنا بها العزیز* نبوت و پیامبر آمد انسانهای گردنکش ، مانند ابوسفیان را ذلیل کرد.
▪️ *و نَعَشنا بِهَا الذلیل* ما کسانی بودیم که به سبب نبوت ،انسانهای رانده شده و گوشه گیری ،مانند اباذر ،سلمان ،عمار بالا رفته و جایگاه اجتماعی پیدا کردند.
چه کسی گردنکشان را به زیر کشید و مظلومین را بالا برد!! تو پدرت که طرف مقابل ما بودید. چه قیاسی بین ما وجود دارد! آیا ما مساوی هستیم حکومت را تقسیم کنیم !
▪️ *فلا تَجعَلَنَ للشیطانفیک نصیباً* نگذار شیطان بر تو مسلط و از تو بهره مند شود.
▪️ *ولا علیٰ نفسِکَ سبیلاً* ونگذار راه ورود شیطان به قلب تو باز شود.
اللهم اجعلنا من شیعته و توفنا علی دینه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ۱۷ :
جوابیه به نامه معاویه :
معاویه در اثناء جنگ صفین وقتی خود را در چند قدمی شکست میدید مخصوصا که امام سخنانی داشت بر این مضمون که ؛ بزودی از فرماندهی پا به میدان خواهم گذاشت .
معاویه فهمید اگر امام خود وارد معرکه شود ،جنگ سخت تر خواهد شد .
نامه نوشت و به زعم خود چند نکته را به امام متذکر شد.
۱- با سخت شدن جنگ و کشتار زیاد از عرب نشاندهنده اینست که از جنگ پشیمان شده ای
۲- در گذشته حکومت شام را بطور خود مختار ،و مستقل از حکومت مرکزی خواسته بودم .امروز هم همین را میگویم اگر شام بمن واگذاری دست از جنگ بر میدارم .
۳- ما همه فرزندان عبد مناف هستیم ،هیچ فرقی بین ما نیست،در قرابت با پیامبر مشترکیم. اگرتو در حکومت سهم داری من هم سهمی دارم .حکومت نصف ،کوفه وعراق سهم تو، و مصر و شام سهم من.
نامه بدست امام رسید .حال باید امام جواب اورا بدهد .نامه در حد گسترده بین مردم پخش شده ، در صورت عدم جواب مردم خواهند گفت که علی هیچ جوابی برای استدلال ما ندارد.
اما جوابیه امام علیه السلام
▪️ *وامّا طَلبُکَ الیََ الشام فَاِنی لَم اَکُن لاُعطیَک آلبوم مَنَعتُکَ* *امسٕ*
آزمن درخواست شام کردی.
چیزی را که دیروز از تو منع کردم امروز هم آنرا بتو نخواهم داد.
علت مخالفت من با این درخواست؛ از نظر قانون و شرع تو شانیت حکومت نداری ،نمیتوانم تورا بعنوان حاکم انتخاب کنم.
از طرفی تو هم که توبه نکردی و عوض نشدی همان فسادو دنیا پرستی را داری .
نه حکم الهی عوض شده نه حال و وضع تو.
حکومت مستقل یا حتی غیر مستقل بعنوان استاندار هم بتو نمی دهم.
▪️ *واَما قولُک « ِانَ الحرب قد* *اَکَلَتِ العرب الا حُشاشاةٕ انفُس بَقیَت*
گفتی جنگ تمام طایفه عرب را در بر گرفته مگر یک عده کمی باقی ماندند.
مقصر هم علی ست پس از اینکار دست بردار.
▪️ جوابیه *: اَلٰا و اَکَلَ الحَق فَالیَ* *الجَنة*
کسانیکه در لشکر من در مسیر حق بودند آنان ضرر نکردند جایگاهشان در بهشت است.
▪️ *و مَن اَکَلَهُ الباطلُ فالیَ النار*
افراد ویاران تو که در انحراف بودند مسیر آنها ختم به جهنم و گمراهی شد.
کشته ها بسیارند، اما کشته های راه حق ضرر نکردند به درجه شهادت نائل شدند.
▪️ *واَمَّا اسْتواءُنا فی الحَرب *و* الرجال*
معاویه گفتی من و تو از جهت نیروی نظامی و امکانات ، نیروها، با هم برابریم.
وقتی توازن تجهیزات و توازن قدرت هست ،باید حکومت را هم بطور مساوی بین دو گروه تقسیم کنیم.
نه شما برنده آید نه ما، شما قدرت دارید ماهم داریم.شما نیرو دارید ،ماهم داریم.
▪️جوابیه: *فلَستُ امضیٰ علیَ الشکِ منیٖ علیَ الیقین*
تو در شک نافذتر نیستی از من ، در یقینم.
تو دراسلام و معاد شک داری ،من به توحید ،معاد ،اسلام یقین دارم .
شک تو بالاتر و والاتر از یقین من نیست.
تو در شک پایین تر هستی از یقین بالای من.
چگونه ما مساوی هستیم.
تساوی در شمشیر نیست ،تساوی در یقین است.
تو در گمراهی هر چقدر پیش رفتی ،من در یقینم پیشرفته تر هستم.
پس هیچ توازنی در کار نیست.
▪️ *ولیسَ اهلُ الشام باَحرَصَ علیَ الدنیا مِن اهلِ العِراقِ علیَ* *آلاخره*
نیروهای ما هم مساوی نیست.
تعداد افراد که تعیین کننده و برندهٔ ماجرا نیست.
این هدف است که تعیین میکند کدام گروه برنده است.
ما و سربازان ما آخرت طلبیم
تو و یاران اهل شام هر چه حرص بر دنیا داری ،ما حرص شدید تر بر آخرت داریم.
پس هیچ توازن نیرو هم در کار نیست.
ما اهدافی داریم که این اهداف مارا به پیروزی می رساند ولو تعداد ما کم باشد.
▪️ *واَما قولُک اَنَا بَنو عبدِ مناف فکذالک نحنُ*
گفتی ما همه فرزندان عبد مناف هستیم .
در این سفرهٔ پهن شده یک طرف شما و یک طرف ما سهم داشته باشیم.
▪️ *جوابیه: ولکن لیسَ اُمَیّةَ کَهاشِم*
همه فرزند عبد مناف هستیم لکن فرقی هم داریم.
جد تو امیه است و جد ما هاشم. انحطاط امیه کجا و عظمت هاشم کجا !!!
▪️ *ولا حَربُ کعَبدُ المطلب*
حرب پدر بزرگ تو و عبد المطلب پدر بزرگ من .این دو را چطور باهم مقایسه میکنی.
جد چهارم ما یکی ست اما هر چه از اجداد پایین بیاییم ،شما به انحراف و ما در مسیر توحید بودیم .
▪️ *ولا ابوسفیان کَاَبی طالب*
ابوسفیان پدر تو و ابوطالب پدر من ،از قبل اسلام هم موحد بود .
اما ابوسفیان پدر تو مشرک بود.
چه تناسبی باهم دارند.
حضرت در اجداد با هم مقایسه میکند اما وقتی نوبت بخودمیرسد چیزی نمیگوید .
یعنی معاویه تو پست تر از آنی که با من مقایسه شوی.
▪️ *ولَاالمهاجرُ کالطَلیقِ*
من جزو مهاجرین هستم ،اما تو در جریان فتح مکه از طلقاء، آزاد شدگان از لطف و رحمت پیامبر بودی.
▪️ *ولاالصریحُ کَاللَصٖیق*
اجداد و خانوادهٔ ما کاملا مشخص است ،اما
تو معاویه پدرت هم تا مشخصه .
صریح النسب باللصیق، نسب نامشخص چگونه میتواند یکی باشد.
▪️ *ولا المُحِق کَالمُبطل*
انسانی که در مسیر حق است کجا و انسانی که در مسیر باطل است کجا !!
چه مقایسه اشتباهی مرتکب شدی.
▪️ *ولا المومنُ کالمُدغِل*
انسان مومن کجا و شخص دغل باز کجا !!
این دو مورد در بارهٔ عمل خود ماست.
اجداد به یک طرف ،که شرافت نسبی داشته باشیم ،عمل خود ما هم یک طرف که حق مداریم یا بر مدار باطل هستیم.
▪️ *ولبئسَ الخَلَفُ خلَفٌ یَتبعُ سلفاً هویٰ فی نار جهنم*
چه بد فرزندی ست فرزندی که از گذشتگان خود پیروی کند در حالیکه گذشتگان با عمل انحرافی خود به آتش جهنم گرفتار شدند.
مشکل تو، معاویه فقط اجداد و پدر تو ابوسفیان نیست.
مشکل تو عمل و خطای توست که پا جا پای دوزخیان گذاشتی وبه همان مسیر انحطاط رفتی.
▪️ *وفی ایدینافضلُ النبوة*
فضل نبوت در دستان ما بنی هاشم است.
شما از پیامبر جدا شدید در حالیکه ما جایگاه نبوت را محکم گرفتیم و حمایت کردیم.
▪️ *آلتی اَذلَلنا بها العزیز*
نبوت و پیامبر آمد انسانهای گردنکش ، مانند ابوسفیان را ذلیل کرد.
▪️ *و نَعَشنا بِهَا الذلیل*
ما کسانی بودیم که به سبب نبوت ،انسانهای رانده شده و گوشه گیری ،مانند اباذر ،سلمان ،عمار بالا رفته و جایگاه اجتماعی پیدا کردند.
چه کسی گردنکشان را به زیر کشید و مظلومین را بالا برد!!
تو پدرت که طرف مقابل ما بودید.
چه قیاسی بین ما وجود دارد!
آیا ما مساوی هستیم حکومت را تقسیم کنیم !
▪️ *فلا تَجعَلَنَ للشیطانفیک نصیباً*
نگذار شیطان بر تو مسلط و از تو بهره مند شود.
▪️ *ولا علیٰ نفسِکَ سبیلاً*
ونگذار راه ورود شیطان به قلب تو باز شود.
اللهم اجعلنا من شیعته و توفنا علی دینه