موضوع: نامه معاویه به حضرت+تعریف و تمجید معاویه از خلفاء+چه کسانی از اقوام پیامبر نقشه ی ترور حضرت را کشیدند؟+دفاع مشرکان از پیامبر+اقوام نزدیک پیامبر سپر بلای دیگر مسلمان ها+حسرت امیر المومنین در جا ماندن از شهدا+مادر گیتی شخصیتی مثل علی نخواهد زایید+چرا حضرت فرمود من توان دستگیری قاتلان عثمان را ندارم؟+تهدید شدید مولا نسبت به معاویه
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ۹:
ماجرای نامه :
ابومسلم خولایی شخصیتی بود که با حضرت بیعت کرده و و ارادتی هم به امام داشت.
در سفری به شام، از معاویه سوال کرد ،مشکل افتراق تو با علی چیست ؟
چرا سر جنگ داری؟
معاویه علت حکومت دوستی خود را مخفی کرد. بهانه آورد اگر علی قاتلان عثمان را بمن تحویل بدهد.دست از جنگ بر میدارم.
او گفت درخواست خود را در نامه ای بنویس من خدمت امام میبرم.
معاویه ذیل درخواست قاتلان عثمان ،از خلفای سه گانه تجلیل و تعریف کرد .
آنها چه جایگاهی و مقامی داشته و حکومت خوبی داشتند.توی علی در مقایسه با خلفای قبل خوب نیستی.
امام در بخش اول نامه جایگاه خود ،و معاویه را مشخص میکند.و همینطور جایگاه خلفا را ،که چه افضلیت و ویژگی خاصی نسبت بمن داشتند، که من ندارم.
— *فَاَرادَ قومُنا قتلَ نبیِنا واجْتیاحَ اصلِنا*
من تورا به صدر اسلام بازگشت می دهم. زمانیکه قوم قریش قصد کردند پیامبر را بکشند.[ ابو سفیان پدر معاویه ] جزو قریش بود ولی از مخالفان سرسخت بود.
بین طایفه ی قریش کسانی بودند مایل بودند اصل و ریشهٔ ما را قطع کنند
— *وهَمُوا بِنَا الهُموم و فَعَلوا بنَاالاَفاعیل*
ابو سفیان و طایفه او قصد کرده بودند غم و حزن را بجان ما بریزند.
اراده کرده بودند نسبت به پیامبر و اطرافیان دسیسه کنند.
— *و مَنَعُونَا العَذبِ*
با تمام قوای خود کاری میکردند که آب خوش از گلوی ما پایین نرود.
— *و اَحلَسُونَا الخوف*
همیشه این قوم میخواستند که ترس و اضطراب همراه ما باشد.
— *واضْطَرونَا الیٰ جَبلٕ وَعْرٕ*
این قوم شما ،مارا مجبور کرد ید به کوههای صعب العبور پناه ببریم.
همهٔ این وقایع تلخ مربوط به ابتدای بعثت ،زمانی که پیامبر یاران زیادی نداشت و همان تعداد کم توان و قدرتی نداشتند.
— *اَوقَدوا لنا نارَ الحرب*
اقوام پیغمبر بودند که آتش جنگ را روشن کردند.
تمام امکانات دنیایی بر ضد پیغمبر و اطرافیان خود ،از طرف دشمنان ،مشرکین و از داخل اقوام پیامبر دست بدست هم دادند تا پیامبر را بر زمین بزنند.
— *فَعَزَمَ اللهُ لنا علیَ الذَبِ عن حَوزَتِهِ*
اما خدا اراده کرد بواسطهٔ از جان گذشتگان این خطر را از جان پیغمبر دور و دفع کند.
— *والرَمیِ مِن وَراءِ حُرمَتِه*
ما کسانی بودیم به عنوان تیراندازان که حرمت دین اسلام و پیامبر را حفظ کردیم و این عزم خدا بود که مخالفان یارای تحمل در برابر ارادهٔ خدا را نداشتند.
— *مومنُنا یَبغیٖ بذالکَ الاَجرِ*
در دفاع از پیامبر خود ما دو گروه. بودیم .
گروهی مومنان حقیقی که دین را پذیرفته بودند.واز خدا طلب آجر می کردند.
با ایمان کامل ،عالمانه و مجاهدانه دراین مسیر دفاع کردند.
— *وکافرُنا یُحامیٖ عنِ الاَصلِ*
گروه دوم کسانی که به ایمان کامل نرسیده و یا هنوز اسلام نیاورده بودند.
اما بر اثر حب خویشاوندی و تعصب فامیلی از پیامبر دفاع می کردند.
*—مَن اَسلَمَ قریش خِلوٌ نما نحنُ* *فیهِ بحَلفٕ یَمنَعُهُ*
عده ای از قریش غیر از ما بنی هاشم ، مسلمان شده بودند اما اسلام آنها منهای فقر، درد ،گرسنگی و رنج بود.
از قبل با قبیله و گروهها پیمان ترک مخاصمه بسته بودند.که وارد جنگ نشوند.
اسلام که آوردند بواسطه این پیمان، اسلام هیچ ضرر و اذیتی برای آنها نداشت.
جانشان در امان بود.
معاویه ؛ زحمت ما برای اسلام کجا ،و آن خباثت نقشه قتل پیغمبر از طرف شما کجا؟
چطور قابل مقایسه است که امروز من ،خود را با تو مقایسه کنم.
— *اذا اَحمَرَ البَاسُ و اَحجَمَ الناس قَدَمَ اهلُ بیتِه*
پیامبر یک روشی داشت.وقتی جنگ برافروخته و سخت میشد.مردم خودداری میکردند از رفتن به میدان.
اهل بیت خود را پیش میانداخت اقوام درجه یک را به جلو میدان می فرستاد.
— *اهلَ بیتهِ فوَقیٰ بهِم اصحابَهُ حَرَّ السیُوف والاَلسنة*
پیغمبر به سبب بنی هاشم و خاندان نزدیک یک سپری درست کرده بود در مقابل بقیهٔ اصحاب.
هر تیر بلا به این نزدیکان میخورد ،جان بقیه را حفظ میکرد.
آتش شمشیر و زخم نیزه را بنی هاشم میخورد تا کمترین آسیب به بقیه مسلمین برسد.
مانند حمزه عمو و جعفر پسر عمو ، شاهد مثال آوردم تا بفهمی که آنها باعث اعتلای دین شدند.
حال که اسلام قوی شده و بحث حکومت است شما جلو آمدید.
در لفافه نقش پدر معاویه ، و مادر او هند جگر خوار را بیان میکند.
واما پاسخ شبهه اول
مرا مقایسه کردی با خود و خلفای گذشته،
— *فیا عجبا لِلدهرِ*
چه کار اشتباهی و عجب از مردم روزگار ،اینقدر عجیب شده اند.
— *اذ صِرتُ یُقرَنُ بی مَن لم یَسعَ بِقَدمیٖ*
بدان، روزگار طوری چرخید و مرا قرین کسانی قرار داد که به هیچ وجه مانند من تلاش نکرده ،و هیچ سابقه ای در اسلام نداشتند.
— *الَتی لا یُدلیٰ احدٌ بمِثلِها*
در تمام عالم اسلام کسی مثل من پیدا نمی شود.
به جایگاه و مقام من کسی دسترسی پیدا نکرده و نمی کند.
در هر دو حالت مقایسه من با خودت ، و مقایسه با خلفای قبل اشتباه محض است.
— *اِلا اَن یُدعیٰ مُدَعٕ ما لا اَعرِفُه*
شاید یک دروغگویی پیدا شود و چنین ادعا کند از من بالاتر است.
— *مالا اَعرَفُ ولا اَظُنُ اللهَ یَعرِفُه*
در حالیکه من اورا ندیده و نشناسم و گمان نمی کنم ،چنین کسی باشد که خدا هم او را بشناسد
— *والحمدُ للهِ علیٰ کلِ حالٕ*
از روزگار هم شکایتی ندارم
چه در زمان خانه نشینی و چه در عصر حکومت، الحمدلله علی کل حال
واما شبهه دوم که قاتلان عثمان طلب کردی تا صلح کنی.
— *فَاِنیٖ نظرتُ هٰذا الاَمر فلَم یَسَعُنی دفعُهُم الیکَ*
در این مورد فکر کردم از عهدهٔ من خارج است ،نمی توانم اینکار را کنم.
واصلا صلاح نمیدانم چنین کاری را انجام دهم.
کسانی می توانند قاتل را بگیرند که ولی دم باشند ،یا حاکم جامعهٔ اسلامی باشند.
معاویه تو هیچکدام از این دو مورد نیستی ،پس بتو مربوط نمی شود.
— *ولَعَمریٖ لئِن لم تَنزِع عن غیِکَ وشِقاقِک*
قسم به جان خودم اگر از تفرقه دست برنداری،
هشدار میدهم ،همین هایی که عثمان کشتند بزودی دنبال تو خواهند گشت.
— *لَتَعرِفَنَهُم عن قلیلٕ یَطلُبُونَک*
بزودی با لشکری بسوی تو حرکت خواهم کرد،
همین مسلمین که آنروز در قتل عثمان بودند امروز بسراغ تو خواهند آمد.
بزودی آنها را خواهی شناخت.
— *یُکَفِلونَکَ طَلَبهُم فی برٕ و لا بحرٕولا جبلٕ ولا سهلٕ*
با زحمت ومشقت دنبال قاتلان می گردی ،بزودی با پای خود خواهند آمد ولی اگر آمدند برای تو سوء می شود.و این ملاقات تو را مسرور نخواهد کرد.
اللهم انصُرنا علی من عادانا