موضوع: نامه حضرت به معاویه+دو شبهه معاویه نسبت به حکومت مولا+پاسخ حضرت به بیعت نکردن معاویه و اهل شام با خودشان+پاسخ حضرت به دست داشتن مولا در قتل عثمان+پاسخ به یک شبهه مهم:چرا حضرت انتخابات را شرط انتخاب امام میداند؟!
ایراد ۱- مردم مدینه فقط با شما بیعت کردند، ما در شام با شما بیعت نکردیم ،پس هیچ ولایت و حکومتی برما ندارید چون رای ندادیم حاکم ما نیستی
ایراد ۲- علی در خون خلیفه سوم شریک است.
حضرت این نامه را در جواب این دو ایراد معاویه مطرح می کند. پاسخ ایراد ۱: ▪️ مردم آمدند با من بیعت کردند همانند بیعتی که با خلفای اول ،دوم ،سوم انجام دادند. *انهُ بایَعَنی آلقوم بایَعُوا ابابکر* ...
خلیفه اول که با کودتای نظامی بود بیعتی در کار نبود. خلیفه دوم عمر در کوچه می گشت هر کسی می دید بزور دست اورا در دست خلیفه می گذاشتند ،این بیعت میشد.
خلیفه سوم با شورای شش نفره تعیین شد. با همه این احوالات که سه خلفا انتخاب شدند همانطور من انتخاب شدم .
▪️اگر گروهی بیعت کردند بعد مدتی حق مخالفت و شکستن بیعت ندارند. *فلَم یَکنْ لِلشاهدِ اَن یَختارَ* کسانیکه شاهد بر بیعت بودند و هجوم جمعیت دیدند حق مخالفت ندارند.
▪️آنهایی که غایب بودند مثل یمنی ها ، عربستان ،خراسان حق ندارند بیعت عمومی و حکومت را رد کنند. *ولا للغائبِ اَن یَرُّدَ* چون جمع آمده و بیعت کرده بر غائبین هم لازم است تبعیت کنند. ▪️ اهل شورایی که آمدند و بحث خلفا را مطرح کردند مهاجر و انصار بودند. *انمَا الشوریٰ للمهاجرینَ والانصار* از خراسان که نمیشد افراد آورد ،همانهایی که در مدینه از مهاجر و انصار بودند یک نفری را انتخاب میکردند.
▪️اگر دور هم اجتماع میکردند که فلان شخص امام و حاکم باشد ،این کفایت میکرد و خدا هم بر این حکم راضی بود. [[**فاِنِ اجْتَمعُوا علیٰ رجلٕ سَمُوهُ** *اماماً کان ذالک للهِ رضیً* ]]
▪️ اگر کسی در این مسیر راه جدیدی باز کند، شروع به طعنه و بدعت میکرد ،بیعت میشکست *فاِن خَرجَ عن امرِهِم خارجٌ بطعنٕ* *اَو بِدعه* مانند طلحه و زبیر که در مدینه بیعت کردند اما در عراق بیعت شکسته ادعای پس گرفتن بیعت داشتند.
▪️اگر کسی چنین کند از مسیر خارج شود مسلمین او را ساکت میکنند . *رَدُوهُ الیٰ ما خَرجَ منهُ* او را بجای خود بر می گردانند.
▪️واگر خیلی مخالفت و ابا کند مسلمین با او از در جنگ و نزاع بر خواهند آمد. *فاِن اَبیٰ قاتَلُوهُ علیٰ اتباعِهِ غیرَ* *سبیلِ المسلمین* چون مسیری را انتخاب کردند که با مسیر جامعه مسلمین متفاوت است.
▪️خداوند تو را هدایت کند به همان مسیر باطلی که در پیش گرفتی. *و وَلاهُ اللهُ ما تَوَلیٰ* برای اینکه نظم و نظام جامعه بهم نریزد ،تو را در جای خود می نشانیم. پاسخ ایراد ۲ : علی در قتل عثمان نقش داشت.
▪️ قسم به جان خود اگر هوا و هوس ،و عناد خود را کنار گذاری با عقل نگاه کنی *لَعَمری ..لئِن نَظرتَ بعقلِکَ دونَ* *هَواکَ*
▪️با عقل نگاه کنی حتما خواهی یافت مرا، به عنوان مبرا ترین شخص از خون عثمان ، که هیچ نقشی در قتل او نداشته ام. *لَتَجِدَنّیٖ اَبرَاَ الناسِ مِن دمِ عثمان*
▪️ با عقل بنگری خواهی فهمید که من در حادثهٔ شورش قتل عثمان، گوشه گیری کردم و مخالفین را از اینکار برحذر داشتم. *و لَتَعلَمَنَّ اَنی کنتُ فی عُزلَةٕ*
▪️مگر اینکه به جنون رسیده و دیوانه باشی یا اینکه عقل خود کنار زده و مرا متهم به جنایت کنی . *الاّ اَن تَتَجَنّیٰ*
▪️ در هر دو صورت ( جنون و اتهام جنایت) راه برای تو باز است هر چه میخواهی اتهام بزن . *فَتَجُنَّ ما بَدالَک* ، _والسلام_
*اللهم نعوذ بک من شرور انفسنا شبهه ای بوجود آمده و اهل سنت به این جمله استناد میکنند. درستی انتخاب خلفا را و یک انتخاب خدا پسندانه میدانند.
جمله حضرت در متن : *فاِنِ* *اجْتَمَعوا علی رجلِ سموهُ اماماً* *کانَ ذالک للهِ رضیً*
پاسخ شبهه: گاهی در بحثها با طرف مقابل با برهان و استدلال برخورد میشود گاهی با محاجه و جدل .
اگر یک سنی گفت علی حق است نام او چرا در قرآن نیامده ؟ تمام آیات و فضیلت ، مصداق ، شأن نزول ، را با استدلال یاد آور شویم که منظور علیست یک بحث است . اما پاسخ دهیم ،اگر عمر حق است چرا نام او در قرآن نیامده ؟ این هم یک پاسخ و همان جدل و محاجه است.
یا در بحث مسیحیت جملاتی از کتاب انجیل که مورد قبول آنهاست ،از مسلمات و مقبولات خودشان استفاده شود برای عمل مخالف و اشتباهشان محکوم شود.
ابراهیم خلیل با ستاره پرست از راه جدل وارد شد. با افول ستاره ، خدابودن ستاره را رد و تکذیب کرد. از مقبولات ستاره پرست استفاده کرد تا اورا ساکت و قانع کند.
امام علیه السلام در این جمله « فان اجتمعوا » بحث کلامی ندارد ،در مورد ویژگی، انتخاب ، و انتصاب امام بحث ندارد.اصلا در این مقوله نیست. بلکه مخاطب او معاویه است . آیا قبول داری خلفای قبل را مردم انتخاب کردند؟ قبول داری هر کس را مردم انتخاب کرد باید از او حرف شنوی داشته باشند؟
می فرماید؛ مهاجر بن و انصار هم مرا انتخاب کردند پس تو هم باید مرا قبول داشته باشی.
استفاده از مسلمات معاویه برای محکوم کردن معاویه.
این جملهٔ امام راجع به همه مردم نیست. مخاطب، معاویه است. معاویه ای که این عقاید را قبول داری طبق عقاید تو من امام هستم ، و باز طبق عقیده خود تو کسی نباید مخالفت کند.
ابن ابی الحدید با این جمله امام بصراحت دلالت میکند بر انتخابات ،که یک راهیست برای انتخاب امام.
عصمت امام ،علم امام، و منصوب از طرف خدا ، را شرط نمیداند. فقط هر کس انتخاب شد امام است. این نظر ما معتزله و اهل سنت است و شیعه اشتباه می کند.
اما با تمام نظرات خود در شرح نهج البلاغه ،نکتهٔ اولیه را دقت نکرده. که امیرالمومنین خطاب به معاویه نوشته ،نه در بحث اثبات و ویژگی امام . و امام با توجه به مقبولات و اعتقادات معاویه پاسخ را دادند.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
شرح نامه ۶
خطاب به معاویه
معاویه دو ایراد بر حکومت امیرالمومنین ( ع) داشت.
ایراد ۱- مردم مدینه فقط با شما بیعت کردند، ما در شام با شما بیعت نکردیم ،پس هیچ ولایت و حکومتی برما ندارید
چون رای ندادیم حاکم ما نیستی
ایراد ۲- علی در خون خلیفه سوم شریک است.
حضرت این نامه را در جواب این دو ایراد معاویه مطرح می کند.
پاسخ ایراد ۱:
▪️ مردم آمدند با من بیعت کردند همانند بیعتی که با خلفای اول ،دوم ،سوم انجام دادند.
*انهُ بایَعَنی آلقوم بایَعُوا ابابکر* ...
خلیفه اول که با کودتای نظامی بود بیعتی در کار نبود.
خلیفه دوم عمر در کوچه می گشت هر کسی می دید بزور دست اورا در دست خلیفه می گذاشتند ،این بیعت میشد.
خلیفه سوم با شورای شش نفره تعیین شد.
با همه این احوالات که سه خلفا انتخاب شدند همانطور من انتخاب شدم .
▪️اگر گروهی بیعت کردند بعد مدتی حق مخالفت و شکستن بیعت ندارند.
*فلَم یَکنْ لِلشاهدِ اَن یَختارَ*
کسانیکه شاهد بر بیعت بودند و هجوم جمعیت دیدند حق مخالفت ندارند.
▪️آنهایی که غایب بودند مثل یمنی ها ، عربستان ،خراسان حق ندارند بیعت عمومی و حکومت را رد کنند.
*ولا للغائبِ اَن یَرُّدَ*
چون جمع آمده و بیعت کرده بر غائبین هم لازم است تبعیت کنند.
▪️ اهل شورایی که آمدند و بحث خلفا را مطرح کردند مهاجر و انصار بودند.
*انمَا الشوریٰ للمهاجرینَ والانصار*
از خراسان که نمیشد افراد آورد ،همانهایی که در مدینه از مهاجر و انصار بودند یک نفری را انتخاب میکردند.
▪️اگر دور هم اجتماع میکردند که فلان شخص امام و حاکم باشد ،این کفایت میکرد و خدا هم بر این حکم راضی بود.
[[**فاِنِ اجْتَمعُوا علیٰ رجلٕ سَمُوهُ** *اماماً کان ذالک للهِ رضیً* ]]
▪️ اگر کسی در این مسیر راه جدیدی باز کند، شروع به طعنه و بدعت میکرد ،بیعت میشکست
*فاِن خَرجَ عن امرِهِم خارجٌ بطعنٕ* *اَو بِدعه*
مانند طلحه و زبیر که در مدینه بیعت کردند اما در عراق بیعت شکسته ادعای پس گرفتن بیعت داشتند.
▪️اگر کسی چنین کند از مسیر خارج شود مسلمین او را ساکت میکنند .
*رَدُوهُ الیٰ ما خَرجَ منهُ*
او را بجای خود بر می گردانند.
▪️واگر خیلی مخالفت و ابا کند مسلمین با او از در جنگ و نزاع بر خواهند آمد.
*فاِن اَبیٰ قاتَلُوهُ علیٰ اتباعِهِ غیرَ* *سبیلِ المسلمین*
چون مسیری را انتخاب کردند که با مسیر جامعه مسلمین متفاوت است.
▪️خداوند تو را هدایت کند به همان مسیر باطلی که در پیش گرفتی.
*و وَلاهُ اللهُ ما تَوَلیٰ*
برای اینکه نظم و نظام جامعه بهم نریزد ،تو را در جای خود می نشانیم.
پاسخ ایراد ۲ :
علی در قتل عثمان نقش داشت.
▪️ قسم به جان خود اگر هوا و هوس ،و عناد خود را کنار گذاری با عقل نگاه کنی
*لَعَمری ..لئِن نَظرتَ بعقلِکَ دونَ* *هَواکَ*
▪️با عقل نگاه کنی حتما خواهی یافت مرا، به عنوان مبرا ترین شخص از خون عثمان ، که هیچ نقشی در قتل او نداشته ام.
*لَتَجِدَنّیٖ اَبرَاَ الناسِ مِن دمِ عثمان*
▪️ با عقل بنگری خواهی فهمید که من در حادثهٔ شورش قتل عثمان، گوشه گیری کردم و مخالفین را از اینکار برحذر داشتم.
*و لَتَعلَمَنَّ اَنی کنتُ فی عُزلَةٕ*
▪️مگر اینکه به جنون رسیده و دیوانه باشی
یا اینکه عقل خود کنار زده و مرا متهم به جنایت کنی .
*الاّ اَن تَتَجَنّیٰ*
▪️ در هر دو صورت ( جنون و اتهام جنایت) راه برای تو باز است هر چه میخواهی اتهام بزن .
*فَتَجُنَّ ما بَدالَک* ، _والسلام_
*اللهم نعوذ بک من شرور انفسنا شبهه ای بوجود آمده و اهل سنت به این جمله استناد میکنند.
درستی انتخاب خلفا را و یک انتخاب خدا پسندانه میدانند.
جمله حضرت در متن : *فاِنِ* *اجْتَمَعوا علی رجلِ سموهُ اماماً* *کانَ ذالک للهِ رضیً*
پاسخ شبهه: گاهی در بحثها با طرف مقابل با برهان و استدلال برخورد میشود گاهی با محاجه و جدل .
اگر یک سنی گفت علی حق است نام او چرا در قرآن نیامده ؟
تمام آیات و فضیلت ، مصداق ، شأن نزول ، را با استدلال یاد آور شویم که منظور علیست یک بحث است .
اما پاسخ دهیم ،اگر عمر حق است چرا نام او در قرآن نیامده ؟
این هم یک پاسخ و همان جدل و محاجه است.
یا در بحث مسیحیت جملاتی از کتاب انجیل که مورد قبول آنهاست ،از مسلمات و مقبولات خودشان استفاده شود برای عمل مخالف و اشتباهشان محکوم شود.
ابراهیم خلیل با ستاره پرست از راه جدل وارد شد. با افول ستاره ، خدابودن ستاره را رد و تکذیب کرد.
از مقبولات ستاره پرست استفاده کرد تا اورا ساکت و قانع کند.
امام علیه السلام در این جمله « فان اجتمعوا » بحث کلامی ندارد ،در مورد ویژگی، انتخاب ، و انتصاب امام بحث ندارد.اصلا در این مقوله نیست.
بلکه مخاطب او معاویه است .
آیا قبول داری خلفای قبل را مردم انتخاب کردند؟
قبول داری هر کس را مردم انتخاب کرد باید از او حرف شنوی داشته باشند؟
می فرماید؛ مهاجر بن و انصار هم مرا انتخاب کردند پس تو هم باید مرا قبول داشته باشی.
استفاده از مسلمات معاویه برای محکوم کردن معاویه.
این جملهٔ امام راجع به همه مردم نیست. مخاطب، معاویه است.
معاویه ای که این عقاید را قبول داری طبق عقاید تو من امام هستم ، و باز طبق عقیده خود تو کسی نباید مخالفت کند.
ابن ابی الحدید با این جمله امام بصراحت دلالت میکند بر انتخابات ،که یک راهیست برای انتخاب امام.
عصمت امام ،علم امام، و منصوب از طرف خدا ، را شرط نمیداند.
فقط هر کس انتخاب شد امام است.
این نظر ما معتزله و اهل سنت است و شیعه اشتباه می کند.
اما با تمام نظرات خود در شرح نهج البلاغه ،نکتهٔ اولیه را دقت نکرده.
که امیرالمومنین خطاب به معاویه نوشته ،نه در بحث اثبات و ویژگی امام .
و امام با توجه به مقبولات و اعتقادات معاویه پاسخ را دادند.