موضوع: نامه ی امیر المومنین به فرماندار بصره+کسب تکلیف عثمان بن حنیف از امام+علی، شجاع ترین صلح طلب تاریخ+اول نصیحتف دوم مبارزه با سر حد شهادت+علت انتخاب بصره به عنوان مرکز حکومت شورشی ها+گاهی نیامدن بعضی، بهتر از آمدنشان است+نتیجه ی نامه ی4 در خطبه 172+بلای بزرگی که برای عثمان بن حنیف پیش آمد
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ۴ نهج البلاغه
موضوع : نامه به فرماندار بصره عثمان بن حنیف
در جریان جمل شورشیان بسمت بصره در حرکت بودند چون مرکز خلافت خود را در بصره انتخاب کرده.عازم بصره بودند.
عثمان بن حُنیف فرماندار بصره نامه ای به حضرت نوشت تا کسب تکلیف کند.
تا آمدن سپاه شما، صبر کنیم یا سپاهی تدارک دیده و با شورشیان مقابله کنیم ؟
در گذشته هر کس که فرماندار یا استاندار جایی انتخاب میشد ،مسئولیتهای دیگری هم داشت. مثلاً فرماندهی سپاه ، یا قاضی القضات هم بود.
مسئولیتهای مهم هر استان را به خود شخص واگذار می کردند.
حضرت در پاسخ کسب تکلیف این نامه را مرقوم فرمود.
- شورشیان وارد شهر می شوند،تو با آنها گفتگو کن. اگر نیاز به نصیحت و یا تهدید بود انجام بده.با آنان اتمام حجت کن .
- اگر نصیحت یا تهدید تو را پذیرفتند ،این همان چیزیست که ما دوست داریم.
*فَاِن عادوا الیٰ ظِلِ الطاعةِ فذاکَ* *الذی نُحِب*
ما دوستدار صلح و آرامش هستیم. اما اگر گردنکشی کردند بشدت برخورد می کنیم.
فی ظل طاعته: گویا اطاعت از امام مسلمین ،آرامش و صلح و امنیت یک سایهٔ دلچسب است.در مقابل آن جنگ و ناامنی ست.
آنچه که موجب راحتی و امنیت جامعه میشود ،همه از امام پیروی کنند تا صلح در جامعه حاکم باشد.
- اگر نصیحت تو قبول نکردند. امر و اتفاق به گونه دیگری پیش رفت و قوم جمل بسمت تفرقه و عصیان رفتند ،جای مذاکره و آرامش نیست
*واِن تَوافَت الامور بالقوم الی* *الشقاق و العِصیان*
- تو قیام و مبارزه کن .
*فَانْهَذ بمَن اَطاعَک الیٰ مَن عصاکَ*
بوسیله دوستانی که از تو اطاعت میکنند ،در برابر کسانی که با تو دشمنی می کنند ،بایست .
فضای بصره در آن زمان فضایی بود که رغبت مردم به جریان جمل زیاد بود .
هوشمندانه انتخاب ، واز پیش طراحی شده بود که بسمت بصره حرکت کنند.
وگرنه کوفه موقعیت بهتر و هم بزرگتر از بصره بود اگر فتح می کردند بیشتر به نفعشان بود.
چون معاویه از قبل به آنها گفته بود فضای بصره برای شما مناسبتر و افکار مردم بشما نزدیکتر است.بهمین جهت بصره انتخاب شد برای جریان جمل.
لذا حضرت برای تسلای عثمان بن حُنیف فرمود:
- میدانم اکثر مردم بصره با تو همراهی نمی کنند. اما کم بودن تعداد ، تو را از انجام وظیفه مایوس و دلسرد نکند.
*وَاسْتُغنِ بمَنِ انْقادَ مَعکَ عن تَقا* *عَسَ عنک*
خود را بی نیاز کن از کسانیکه از تو فرمان میبرند.
کسانیکه شانه خالی میکنند و اطاعت تو نمی کنند. با نیروی کم محکم در مقابل آنان بایست و غائله را ختم کن.
در امور اجتماعی و بزنگاهها فرصت نیست که همه مردم را با خود همسو و همراه کرد.
برای اغنای عمومی در فرصتهای کوتاه غفلت شود شهر به تصرف دشمن در می آید.
- در چنین مواقعی اشخاصی که از جنگ و رویارویی دشمن کراهت دارند و صلح طلبند.
این افراد با چنین اندیشه و تفکر ،در میدان غایب باشند بهتر است از اینکه حاضر باشند.
*فاِنَ المُتَکارِهَ مَغیبُهُ خیرٌ مِن* *مشهَدِه*
منفعت غیبتشان، بیش از حضور آنهاست.
- گوشه گیری و از پا نشستن آنها کارسازتر است از اینکه قیام کنند.
*وقُعُودُهُ اَغنیٰ مِن نُهُوضِهِ*
اگر در صحنه حاضر شوند دائم ایراد و خرده میگیرند.خود رأیی و نظر مخالف القا می کنند.
تاروحیه ها کسل و ضعیف شود.
*« کَم مِن فِئةٕ قلیلةٕ غَلَبَت فِئةً* *کثیرةً باذنِ الله بقره -۲۴۹ »*
افراد یکدست با عقاید و تفکر کاملا منطبق با هم، بیشتر پیروزی دارند.
*« لَو خَرَجوا فیکم ما زادُوکم الاّ* *خَبالاً ولاَوضَعُوا خِلالَکم یَبغونَکمُ* *الفتنه توبه - ۴۷* »
ای پیامبر اگر عده ای از منافقین با شما از شهر خارج می شدند برای جنگ ، هیچ سودی نداشت جز اینکه در خلال شما ،خیانت و فساد می کردند.
نیامدن آنها برای شما یک نعمت است.
آمدنشان ضربهٔ سنگین بر پیکرهٔ اسلام وارد می کند.
نتیجه و اینکه عثمان بن حنیف چه کرد؟
در خطبه ۱۷۲ نتیجه آن بیان شده.
π *اللهم لا تسلط علینا مَن لا* *یرحمنا* π
خطبه ۱۷۲
- تمام مردان جمل با من امیرالمومنین بیعت کرده بودند
*فی جیشٕ رجلٌ الا قد اَعطانِی* *الطاعَة*
- با رضایت خو د آمده بودند.
*طائِعَاً غیرَمُکرِهٕ*
- اهل جمل بسمت فرماندار من در بصره رفتند
*فَقَدِموا علیٰ عامِلی بِها*
- مردم عادی را اسیر و نگهبانان بیت المال را دستگیر کردند.
*خُزّانِ بیتٕ مالِ المسلمین و غیرِهم*
- عده ای را به قتل صبر کشتند و عده ای را فریب دادند
*فَقَتَلوا طائفةً صبرا و طائفةً غَدرا*
- اگر فقط یک نفر را می کشتند سزاوار بود، همه آنها را بقتل برسانم .
چون بر ضد امام مسلمین خروج کردند و محارب هستند.
*لو یُصیبوا من المسلمینَ الا رجلاً* *واحداً لقتله*
- حال که تعداد زیادی از لشکریان و مردم بیگناه بصره را کشتند.
*بِلا جرمٕ جَرَهُ لَحَلَ لیٖ قتلُ ذالک*
و فرماندار عثمان بن حنیف را شکنجه کردند .از مرگ او ترسیدند چون برادر او فرماندار مکه بود .از اهل و عیال خود ترسیدند که آسیب برساند.
تمام موهای سرو صورت او را کندند واو را از شهر بیرون کردند.
*فقتلوا طائفةً صبرا* شاید اشاره به همین مطلب باشد کاری کردند که از مرگ شدیدتر بود، اورا زجر کش کردند.
عثمان مسیر مدینه را در پیش گرفت، در بین راه به سپاه حضرت برخورد کرد که بسمت بصره عازم بودند.
وقتی چشم امام به چهرهٔ مجروح عثمان افتاد گریه کرد.
عثمان جلو تر رفت و گفت ، روزی که مرا بسوی بصره فرستادید پیرمردی با محاسن سپید بودم امروز که بسمت شما برگشتم جوانی شدم که مو بر صورت ندارد.
*فارَقْتُکَ شیخَاً و جِئتُکَ عمُراً*
یکی از خیانت و خباثت در جریان جمل قتل عام بزرگی بود که در بصره بوجود آوردند.