دلهایشان اندوهگین است و مردمن از آسیبشان در امان اند.
⏪در قرآن مومن بدون دلهره و ناراحتی معرفی شده است ولی در نهجالبلاغه متقی و مومن را با قلبی محزون معرفی کرده است،ناراحتی و حزن مومن در قرآن مربوط به دنیا است.
(مومن غم دنیا را نمیخورد.) و ناراحتی و غصه مومن در نهج البلاغه مربوط به آخرت است.
(مومن و متقی دغدغه آخرت را دارد.)
مومن با دیدن بی حجابی و گناه در سطح جامعه و بخاطر بازماندن ازامر آخرت ناراحت میشود و دغدغه هدایت مردم را دارد.
حزن لباس زیرین عارفین است همیشه متصل به وجود آنهاست حزن از دل عارفین بیرون نمیرود...
⏪پس این غم را داشتن که غم هدایت مردم است بسیار خوب است و لو اینکه انسان را پیر کند.
✅غم و دغدغه هدایت مردم ،ناراحتی بر عزای امام حسین و غم نسبت به مظلومین عالم رواست و مطابق روایات است در روایاتی داریم که معصومین هم به خاطر دغدغه مندی نسبت به هدایت مردم بسیار شکسته و پیرتر از سنشان بودند.
مردی به رسول الله صلوات الله علیه عرض کرد:شما چقدر زود پیر شدید! شَیَّبَتْنِی هُود
فرمود سوره هود مرا پیر کرد.
👈مقصود پیامبر آیه ۱۱۲ سوره هود است:
《 فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَکَ》
پس همانگونه که فرمان یافتهای، استقامت کن؛ و همچنین کسانی که با تو بسوی خدا آمدهاند باید استقامت کنند!
⏪پیامبر غصه هدایت و استقامت مردم را داشت و همین امر باعث پیری زودرس پیامبر شد.
.
🔺در روایت داریم که دو نفر در نزدیکی کوفه به لشکر امام حسین پیوستند و گفتند:
أَرَى خِضَابٌ أَوْ شَعْرُکَ
شما موی سر و صورت را خضاب کرده اید یا رنگ موهای خودتان است؟ فَقَالَ:خضَابٌ وَ الشَّیْبُ إِلَیْنَا بَنِی هَاشِمٍ أَسْرَعُ اعَجِل
ما بنی هاشم خیلی زود پیر میشویم.
⏪برخی بزرگان مانند مرحوم فلسفی میفرمایند این پیری در واقعا ثمره درد دین داشتن و غصه خوردن برای مردم است.این غم مقدس است و داشتن این غم ضروری است.
✳️غم و غصه عالم به قلب امیرالمومنین علیهالسلام ،چقدر حضرت برای هدایت معاویه و عمرو عاص و هدایت کارگزار و فرمانداری که اختلاص کرده بود تلاش کرد اگر یک نفر بی راهه برود حضرت غصه دار میشود و خون دل میخورد چون هدف خلقت اینها را میداند، امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف هم به خاطر تک تک منحرفین اعم از شیعه و سنی ،مسلمان و غیر مسلمان غصه میخورد چون عاقبت اینها را میداند و دغدغه جهنمی نشدن اینها را دارد،این اشخاص برای توحید و عبودیت آمده بودند ولی نرسیدند ،به همین جهت ایشان ناراحتند.
🔺 در نامه ۴۵ وقتی خبر به امام رسید که عثمان بن حنیف رفته ویک شب را با اشراف به خوشگذرانی سر کرده حضرت فرمود:
شاید در سرزمین حجاز یا یمامه از مناطق شرقى عربستان کسى باشد که حتى امید براى به دست آوردن یک قرص نان نداشته و هرگز شکمى سیر به خود ندیده باشد. آیا من با شکمى سیر بخوابم در حالى که در اطراف من شکم هاى گرسنه و جگرهاى تشنه باشند و یا چنان باشم که آن شاعر گفته است.
آیا من به همین قناعت کنم که گفته شود من امیر مؤمنانم; اما خود را با آنها در سختى هاى روزگار شرکت نکنم و اسوه و مقتدایشان در ناگوارى هاى زندگى نباشم؟
⏪حضرت دغدغه آن مسلمانی را دارد که در دورترین نقطه حکومت اسلامی شاید گرسنه باشد.
✅باید غم مردم مظلوم را خورد:
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم میفرمایند:
مَنْ أَصْبَحَ لَا یَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ یَسْمَعْ رَجُلًا یُنَادِی یَا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِم هرکس شب را صبح کند در حالی که توجه به امور مسلمانان ندارد مسلمان نیست ، و هر کس بشنود مردی فریاد می زند که، ای مسلمانان به داد من برسید و به ندای او پاسخ ندهد مسلمان نیست.
⏪کسی که غم مردم مظلوم غزه را نمیخورد هم مشمول این روایت است
شرط مسلمانی دغدغه مندی، غصه خوردن و پیر شدن برای چنین اموری است.
«جابر جُعفی» یکی از یاران باوفای امام باقر می گوید: «در حضور امام باقر دلم گرفت. به حضرت عرض کردم: فدایت شوم! گاهی اوقات بدون آنکه مصیبتی یا گرفتاریی به من رسد، اندوهگین می شوم؛ چندان که همسرم و دوستم آن را در چهره ام می خوانند.
فَقَالَ نَعَمْ یَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ طِینَةِ الْجِنَانِ وَ أَجْرَى فِیهِمْ مِنْ رِیحِ رُوحِهِ فَلِذَلِکَ الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ حضرت فرمود: آری، ای جابر! خدای عز و جل مؤمنان را از طینت بهشتی آفرید و از نسیم روح خویش در آنها جاری ساخت؛ از اینروست که مؤمن برادر تنی و واقعی مؤمن است
در برابر امور دنیا صبر و شکیبایى پیشه کنید، زیرا ساعتى بیش نیست; آنچه گذشته است نه دردى از آن احساس مى کنى نه سرورى و آنچه نیامده است نمى دانى چیست، بنابراین دنیا براى تو همان ساعتى است که در آن هستى پس در برابر اطاعت خداوند شکیبایى پیشه کن و بر ترک معصیت صبر نما.
⏪با غصه خوردن برای امور دنیایی فقط زندگی را بر خودمان و اطرافیان تلخ میکنیم .
با بروز بیماریها و مشکلات انسان حاضر است هر چه دارد بدهد تا سلامتی به دست بیاورد.
حفظ سلامتی راحتتر از به دست آوردن سلامتی است.
احدی در عالم نیست که مشکل و گرفتاری نداشته باشد.
از ائمه و پیامبر بالاتر که کسی نیست ،انها هم در زندگی خود فقر و گرفتاری ،فرزند نااهل ، داغ فرزندان و.... دارد ولی آنها از این غم و غصه گذشتند.
دغدغه ها اگر مقدس شد موجب رشد انسان است،دغدغه ها اگر شخصی و دنیوی شد انسان توقف میکند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در مجموع روایات راهکارهایی برای کم شدن غم واندوه بیان شده است که نمونه های از آن در ادامه بیان میشود:
⏪همه چیز خواست و اراده خداست. توکل بر خدا زنگار های غم و غصه را از دل میزداید، انسان نشاط می یابد . هرچیزی که خدا برای ما خواسته قطعا بهترین است،ارام باشیم جزع و فزع نکنیم.روزی متوجه مصلحت و حکمت خدا خواهیم شد.
.
2⃣صبر و بردباری:
ایستادگی در برابر سختی ها و آتش دنیا همانگونه که اگر فرزندت در آتشی بسوزد تو فرار نمیکنی و می ایستی تا فرزندت را نجات میدهی، باید در برابر سختی ها ایستاد چرا که یک دلبستگی مقدس داری که نمیشود بی تفاوت رهایش کنی.
یکی از پیامبران به خدا از غم بسیارش شکایت کرد خداوند به او دستور داد تا انگور بخورد.
🔺امیرالمومنین علیه السلام در مورد همنشینی با دوستان فرمودهاند:
الإخْوَانُ جَلاءُ الْهُمُومِ وَ الأحْزَانِ برادران، برطرف کننده زنگار غم و اندوه اند.
⏪حضور در جمع مومنان هم و غم انسان را از بین میبرد.باید توجه داشت منظور از تفریح خرج و مخارج بالا نیست و میتوان بدون پرداخت هزینه های هنگفت تفریحات سالم داشت.
برخی بعد از باز نشستگی کل اوقات خود را در تنهایی و در خانه سپری میکنند که این خیلی بد است و پیری را افزایش میدهد.
.
👈نتیجه گیری:
الْهَمُّ نِصْفُ الْهَرَمِ
اگر غم و اندوه از جانب خودمان ایجاد شده، اولا باید جلوی اشتباه را بگیریم و ثانیا دنبال برطرف کردن آن و جبران مافات باشیم:
و از دوستى و رفیقى مکّار که با دیدهاش بمن بنگرد و در دلش بر ضرر و نابودى من بیندیشد، اگر از من خیرى ببیند او را پنهان کند و دفن نماید، و اگر کار نادرستى دید آن را به دیگران برساند و مرا رسوا کند.
❇️اگر غم و اندوه منشا خدایی دارد، خیالمان راحت باشد که هر چه او مقدر کرده به صلاح ماست و یک جایی سود و منفعت و حکمت آن مشکل برای ما معلوم میشود.
✍داستان پادشاه و وزیری که هر اتفاقی می افتاد میگفت:
"الخیر فی ما وقع"(خیر است ان شاء الله):
پادشاهی وزیری داشت که هر اتفاقی که می افتاد میگفت ؛ خیراست!!
روزی دست پادشاه در سنگلاخ ها گیر کرد و مجبور شدند انگشت او را قطع کنند ،وزیر که در صحنه حاضر بود گفت؛ خیر است. پادشاه که از درد به خود میپیچید ، از رفتار وزیر عصبی شد و او را به زندان انداخت
یکسال بعد پادشاه که برای شکار به کوه رفته بود ، در دام قبیله ای گرفتار شد که بنا بر اعتقادات خود ، هر سال یک نفر را که دینش با آنها مختلف بود ، سر میبرند و لازمه اعدام ان شخص این بود که باید بدنش سالم باشد.
وقتی دیدند اسیر ، یکی از انگشتانش قطع شده، وی را رها کردند.
آنجا بود که پادشاه به یاد حرف وزیر افتاد که زمان قطع شدن انگشتش گفته بود : الخیر فی ما وقع.
پادشاه دستور ازادی وزیر دربند را داد. و به او گفت ما سرّ خیر بودن قطع انگشتمان را فهمیدیم.
ولی خیر بودن زندان تو چه بود؟ وزیر گفت؛ از این جهت خیر بود که اگر تو من را به زندان نینداخته بودی و زمان اسارت به همراهت بودم ، من را به جای تو اعدام میکردند !!
اللهم اجعلنا من الصابرین
.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۳/۲/۴ .۱۴شوال
💢 حکمت۱۴۳ 💢
💠وَ قَالَ (علیه السلام): الْهَمُّ نِصْفُ الْهَرَمِ
امام علی علیهالسلام میفرمایند:
غم وغصه نصف پیری است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✅گاهی اوقات بین سن، و شکستگی و پیری رابطه مساوی و برابر نیست.
در سن 30 سالگی، شخص به خاطر مشکلات و گرفتاری ها و ناهمواریها پیر میشود. موی سرش سفید میشود و قوای جسمی او رو به تحلیل میرود.
🔺حضرت در حکمت ۲۱۱ میفرمایند:
وَ الْجَزَعُ مِنْ أَعْوَانِ الزَّمَانِ
جزع و فزع و بی تابی در غم و غصه ها یکی از کمک کارهای زمانه برای از پا در آوردن انسان است.
⏪اگر غم و غصه در کار بود و در کنار آن به جای تحمل و صبر بی طاقتی و جزع هم آمد سرعت پیری او خیلی زیاد میشود و انسان از پا در می آید.
❇️غم و غصه ها دو دسته اند:
1⃣ غصه ی ممدوح (غمی که باید خورد.)
2⃣ غصه ی مذموم (غمی که نباید خورد تا پیر نشد.)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1⃣غصه ی ممدوح (غمی که باید خورد.):
قرآن فرمود ویژگی اولیاء الهی و مومنین آن است که اهل غم دنیا نیستند:
《أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ یونس - ۶۲》
همانا مومنین و اولیای الهی نه دلهره و ترسی بر آنها است و نه ناراحت میشوند.
مومنین غم دنیا را نمی خورند.
✳️ ولی در روایات متعددی داریم که اولیاء خدا اهل دغدغه و غصه خوردن برای هدایت مردم هستند:
🔺حضرت در خطبه ۱۹۳ (خطبه متقین) میفرماید:
فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ
با بهشت چنان اند که گویى مى بینندش و غرق نعمتهایش هستند. و با دوزخ چنانند که گویى مى بینندش و به عذاب آن گرفتارند.
قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ
دلهایشان اندوهگین است و مردمن از آسیبشان در امان اند.
⏪در قرآن مومن بدون دلهره و ناراحتی معرفی شده است ولی در نهجالبلاغه متقی و مومن را با قلبی محزون معرفی کرده است،ناراحتی و حزن مومن در قرآن مربوط به دنیا است.
(مومن غم دنیا را نمیخورد.) و ناراحتی و غصه مومن در نهج البلاغه مربوط به آخرت است.
(مومن و متقی دغدغه آخرت را دارد.)
مومن با دیدن بی حجابی و گناه در سطح جامعه و بخاطر بازماندن ازامر آخرت ناراحت میشود و دغدغه هدایت مردم را دارد.
🔺مومن ترس دنیا ندارد، ولی ترس بی دین شدن دارد:
لَمْ یُوجِسْ مُوسَى علیهالسلام خِیفَةً عَلَى نَفْسِهِ بَلْ أَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ اَلْجُهَّالِ وَ دُوَلِ اَلضَّلاَلِ
امام على علیه السلام : موسى علیه السلام هرگز برخود نترسید ، بلکه از چیره گشتن نادانان و پیروز شدن گمراهان ترسید .
⏪موسی ترسی از سحر فرعونیان نداشت ولی نگران بود مبادا مردم فریب سحر آنان را بخورند ،
او دغدغه هدایت و ترس و غم گمراهی مردم را داشت.
🔺همچنین امام صادق علیهالسلام میفرمایند:
اَلْحُزْنُ مِنْ شِعَارِاَلْعَارِفِینَ.... اَلْمَحْزُونُ ظَاهِرُهُ قَبْضٌ وَ بَاطِنُهُ بَسْطٌ
حزن لباس زیرین عارفین است همیشه متصل به وجود آنهاست حزن از دل عارفین بیرون نمیرود...
⏪پس این غم را داشتن که غم هدایت مردم است بسیار خوب است و لو اینکه انسان را پیر کند.
✅غم و دغدغه هدایت مردم ،ناراحتی بر عزای امام حسین و غم نسبت به مظلومین عالم رواست و مطابق روایات است در روایاتی داریم که معصومین هم به خاطر دغدغه مندی نسبت به هدایت مردم بسیار شکسته و پیرتر از سنشان بودند.
🔺در روایتی داریم که:
قَالَ رَجُلٌ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص أَسْرَعَ إِلَیْکَ الشَّیْبُ قَالَ شَیَّبَتْنِی
مردی به رسول الله صلوات الله علیه عرض کرد:شما چقدر زود پیر شدید! شَیَّبَتْنِی هُود
فرمود سوره هود مرا پیر کرد.
👈مقصود پیامبر آیه ۱۱۲ سوره هود است:
《 فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَکَ》
پس همانگونه که فرمان یافتهای، استقامت کن؛ و همچنین کسانی که با تو بسوی خدا آمدهاند باید استقامت کنند!
⏪پیامبر غصه هدایت و استقامت مردم را داشت و همین امر باعث پیری زودرس پیامبر شد.
.
🔺در روایت داریم که دو نفر در نزدیکی کوفه به لشکر امام حسین پیوستند و گفتند:
أَرَى خِضَابٌ أَوْ شَعْرُکَ
شما موی سر و صورت را خضاب کرده اید یا رنگ موهای خودتان است؟ فَقَالَ:خضَابٌ وَ الشَّیْبُ إِلَیْنَا بَنِی هَاشِمٍ أَسْرَعُ اعَجِل
ما بنی هاشم خیلی زود پیر میشویم.
⏪برخی بزرگان مانند مرحوم فلسفی میفرمایند این پیری در واقعا ثمره درد دین داشتن و غصه خوردن برای مردم است.این غم مقدس است و داشتن این غم ضروری است.
✳️غم و غصه عالم به قلب امیرالمومنین علیهالسلام ،چقدر حضرت برای هدایت معاویه و عمرو عاص و هدایت کارگزار و فرمانداری که اختلاص کرده بود تلاش کرد اگر یک نفر بی راهه برود حضرت غصه دار میشود و خون دل میخورد چون هدف خلقت اینها را میداند، امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف هم به خاطر تک تک منحرفین اعم از شیعه و سنی ،مسلمان و غیر مسلمان غصه میخورد چون عاقبت اینها را میداند و دغدغه جهنمی نشدن اینها را دارد،این اشخاص برای توحید و عبودیت آمده بودند ولی نرسیدند ،به همین جهت ایشان ناراحتند.
🔺 در نامه ۴۵ وقتی خبر به امام رسید که عثمان بن حنیف رفته ویک شب را با اشراف به خوشگذرانی سر کرده حضرت فرمود:
لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْیَمَامَةِ مَنْ لَا طَمَعَ لَهُ فِی الْقُرْصِ وَ لَا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ أَوْ أَبِیتَ مِبْطَاناً وَ حَوْلِی بُطُونٌ غَرْثَى وَ أَکْبَادٌ حَرَّى أَوْ أَکُونَ کَمَا قَالَ الْقَائِلُ-
شاید در سرزمین حجاز یا یمامه از مناطق شرقى عربستان کسى باشد که حتى امید براى به دست آوردن یک قرص نان نداشته و هرگز شکمى سیر به خود ندیده باشد. آیا من با شکمى سیر بخوابم در حالى که در اطراف من شکم هاى گرسنه و جگرهاى تشنه باشند و یا چنان باشم که آن شاعر گفته است.
وَ حَسْبُکَ [عَاراً] دَاءً أَنْ تَبِیتَ بِبِطْنَةٍ وَ حَوْلَکَ أَکْبَادٌ تَحِنُّ إِلَى الْقِدِّ
این درد تو را بس که با شکم سیر بخوابى در حالى که در اطراف تو شکم هاى گرسنه اى است که آرزوى قطعه پوستى براى خوردن دارد!
أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یُقَالَ هَذَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَا أُشَارِکُهُمْ فِی مَکَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَکُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِی جُشُوبَةِ الْعَیْش
آیا من به همین قناعت کنم که گفته شود من امیر مؤمنانم; اما خود را با آنها در سختى هاى روزگار شرکت نکنم و اسوه و مقتدایشان در ناگوارى هاى زندگى نباشم؟
⏪حضرت دغدغه آن مسلمانی را دارد که در دورترین نقطه حکومت اسلامی شاید گرسنه باشد.
✅باید غم مردم مظلوم را خورد:
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم میفرمایند:
مَنْ أَصْبَحَ لَا یَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ یَسْمَعْ رَجُلًا یُنَادِی یَا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِم هرکس شب را صبح کند در حالی که توجه به امور مسلمانان ندارد مسلمان نیست ، و هر کس بشنود مردی فریاد می زند که، ای مسلمانان به داد من برسید و به ندای او پاسخ ندهد مسلمان نیست.
⏪کسی که غم مردم مظلوم غزه را نمیخورد هم مشمول این روایت است
شرط مسلمانی دغدغه مندی، غصه خوردن و پیر شدن برای چنین اموری است.
🔺 روایت امام باقر علیهالسلام :
جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ قَالَ: تَقَبَّضْتُ بَیْنَ یَدَیْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ رُبَّمَا حَزِنْتُ مِنْ غَیْرِ مُصِیبَةٍ تُصِیبُنِی
ُنِی أَوْ أَمْرٍ یَنْزِلُ بِی حَتَّى یَعْرِفَ ذَلِکَ أَهْلِی فِی وَجْهِی وَ صَدِیقِی
«جابر جُعفی» یکی از یاران باوفای امام باقر می گوید: «در حضور امام باقر دلم گرفت. به حضرت عرض کردم: فدایت شوم! گاهی اوقات بدون آنکه مصیبتی یا گرفتاریی به من رسد، اندوهگین می شوم؛ چندان که همسرم و دوستم آن را در چهره ام می خوانند.
فَقَالَ نَعَمْ یَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ طِینَةِ الْجِنَانِ وَ أَجْرَى فِیهِمْ مِنْ رِیحِ رُوحِهِ فَلِذَلِکَ الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ حضرت فرمود: آری، ای جابر! خدای عز و جل مؤمنان را از طینت بهشتی آفرید و از نسیم روح خویش در آنها جاری ساخت؛ از اینروست که مؤمن برادر تنی و واقعی مؤمن است
فَإِذَا أَصَابَ رُوحاً مِنْ تِلْکَ الْأَرْوَاحِ فِی بَلَدٍ مِنَ الْبُلْدَانِ حُزْنٌ حَزِنَتْ هَذِهِ لِأَنَّهَا مِنْهَا
پس هرگاه به یکی از آن ارواح در شهری اندوهی رسد آن روح دیگر اندوهگین شود؛ زیرا او نیز از جنس اوست.
⏪اگر انسان طینت و فطرت خود را دستکاری نکرده باشد به جهت اشتراک باسایر انسان ها از غم آنها اندوهگین میشود بدون اینکه آنها را بشناسد.
.
✅ گاهی غم و غصه برای از دست دادن فرصت ها و اتلاف عمر است به نحوی که این غصه و افسوس، عامل حرکت و تلاش شود، این غم مقدس و رشد دهنده است:
🔺 رسول خدا صلوات الله علیه میفرمایند:
ساعاتُ الهُمُومِ ساعاتُ الکَفّاراتِ وَ لا یزالُ الهَمُّ بِالمؤمنِ حتّی یَدَعَهُ و ما لَهُ مِنْ ذَنْبٍ
لحظه های غم و اندوه، لحظه های پوشاندن گناهان است و فرد مؤمن پیوسته گرفتار غم و اندوه می شود تا آنکه از همه گناهانش پاک گردد.
غصه ای که رشد و تکابو می آورد خوب است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
2⃣غصه ی مذموم
(غمی که نباید خورد تا پیر نشد) نباید غم دنیا را خورد:
《لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ؛ حدید - ۲۱》
برای آنچه از دست دادهاید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید.
✳️چه بسا آن چیزی که ظاهرش غم است، باطنش خیر باشد: قرآن مجید مى فرماید:
《فَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَیَجْعَلَ اللهُ فِیهِ خَیْراً کَثِیراً ؛ نساء - ۱۹ 》
چه بسا چیزى خوشایند شما نباشد، و خداوند خیر فراوانى در آن قرار مى دهد.
نه تنها خیر انسان است بلکه خیر کثیر انسان در آن است.
🔺مرحوم شهریار مى گوید:
جبین گره مکن از هر بدى که پیش آید / کز این نوشته تو یک روى صفحه مى خوانى/
به روى دیگر آن نعمتى نهفته خداى/
که شکر کردن آن تا به حشر نتوانى /
⏪در همین ظاهر غم و غصه باطنی از نعمت هست که اگر آن را بفهمیم، تا قیامت نمیتوانیم شکرش را به جا اوریم.
بی تابی و جزع و فزع موجب بیماری و پیری از هم پاشیدگی جسم میشود.
❇️پیری زودرس بر اثر مشکلات:
شخصی میگوید مدتی اسیر حاکم ظالمی بودم. روزی که اسیرشدم: ما فی راسی بیضاء، فخرجت الیه و ما فی راسی سوداء
روزی که مشکل برایم پیش آمد یک موی سفید نداشتم، روزی که نجات پیدا کردم یک موی سیاه
غصه موجب پیری است و لی چرا برای چیزهایی غصه بخوریم که سودی ندارد.
❇️در برابر غم دنیا، وظیفه ما گذشتن و غم نخوردن است(این نیز بگذرد):
امام صادق علیهالسلام میفرمایند:
اصْبِرُوا عَلَى الدُّنْیا فَإنَّما هِىَ ساعَةٌ فَما مَضى مِنْهُ فَلا تَجِدُ لَهُ أَلَماً وَلا سُروراً وَما لَمْ یَجِىءْ فَلا تَدْری ما هُوَ وَإنَّما هِىَ ساعَتُکَ الَّتی أنْتَ فیها فَاصْبِرْ فیها عَلى طاعَةِ اللهِ وَاصْبِرْ فیها عَلى مَعْصِیَةِ اللهِ
در برابر امور دنیا صبر و شکیبایى پیشه کنید، زیرا ساعتى بیش نیست; آنچه گذشته است نه دردى از آن احساس مى کنى نه سرورى و آنچه نیامده است نمى دانى چیست، بنابراین دنیا براى تو همان ساعتى است که در آن هستى پس در برابر اطاعت خداوند شکیبایى پیشه کن و بر ترک معصیت صبر نما.
⏪با غصه خوردن برای امور دنیایی فقط زندگی را بر خودمان و اطرافیان تلخ میکنیم .
با بروز بیماریها و مشکلات انسان حاضر است هر چه دارد بدهد تا سلامتی به دست بیاورد.
حفظ سلامتی راحتتر از به دست آوردن سلامتی است.
احدی در عالم نیست که مشکل و گرفتاری نداشته باشد.
از ائمه و پیامبر بالاتر که کسی نیست ،انها هم در زندگی خود فقر و گرفتاری ،فرزند نااهل ، داغ فرزندان و.... دارد ولی آنها از این غم و غصه گذشتند.
دغدغه ها اگر مقدس شد موجب رشد انسان است،دغدغه ها اگر شخصی و دنیوی شد انسان توقف میکند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در مجموع روایات راهکارهایی برای کم شدن غم واندوه بیان شده است که نمونه های از آن در ادامه بیان میشود:
1⃣توجه و اعتماد به قضا و قدر الهی:
امام صادق علیهالسلام میفرمایند:
إنْ کانَ کُلُّ شئٍ بِقَضاءٍ وَ قَدَرٍ فَالْحُزْنُ لِمَاذَا؟
اگر همه چیز بنابر قضا و قدر است؛ پس اندوه چرا؟
🔺در روایت است از امیر المؤمنین علیهمالسلام :
نِعْمَ الطَّارِدُ لِلْهَمِّ اَلاِ تّکالُ عَلَی الْقَدَرِ
چه نیکو غم زدایی است توکل کردن به تقدیر الهی.
⏪همه چیز خواست و اراده خداست. توکل بر خدا زنگار های غم و غصه را از دل میزداید، انسان نشاط می یابد . هرچیزی که خدا برای ما خواسته قطعا بهترین است،ارام باشیم جزع و فزع نکنیم.روزی متوجه مصلحت و حکمت خدا خواهیم شد.
.
2⃣صبر و بردباری:
ایستادگی در برابر سختی ها و آتش دنیا همانگونه که اگر فرزندت در آتشی بسوزد تو فرار نمیکنی و می ایستی تا فرزندت را نجات میدهی، باید در برابر سختی ها ایستاد چرا که یک دلبستگی مقدس داری که نمیشود بی تفاوت رهایش کنی.
🔺حضرت در حکمت ۳۶۹ میفرمایند:
الدَّهْرُ یَوْمَانِ: یَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ عَلَیْکَ. فَإذَا کانَ لَکَ فَلا تَبْطَرْ وَ إذَا کانَ عَلَیْکَ فَاصْبِرْ
زمانه دو روز است: روزی با تو و به نفع توست و دیگر روز بر علیه تو. اگر با توباشد سرمست مشو و اگر بر تو باشد دلگیر و دلتنگ مباش و صبر نما.
⏪ما اگر یاد بگیریم وقتی مشکلی پیش آمد به جای داد و هوار و ناراحتی کردن و و گله و شکایت به این و آن صبر کنیم.
صبر در لغت به شیره تلخ درختی گویند.پس صبر تحمل تلخی است ولی سرانجام این تحمل حتما شیرین خواهد بود.
3⃣ذکر، دعا و استغفار:
هم و غم انسان با ذکر و دعا برطرف شدنی است.
گاهی این ناراحتی های ما به خاطر گناهان ماست و با استغفار در شب و در خلوت خودمان حل خواهد شد.
🔺پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله وسلم میفرمایند:
مَنْ أکْثَرَ الاسْتِغْفَارَ جَعَلَ اللهُ مِنْ کُلّ ِهَمٍّ فَرَجَاً وَ مِنْ کُلّّ ضِیقٍ فَرَجَاً وَ رَزَقَهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ
هر کس زیاد استغفار کند، خداوند گِرِه غمهای او را بگشاید و از هر تنگنایی بیرونش بَرَد و از آنجا که گمانش را هم نمی برد، روزیش رساند.
🔺همچنین از امام صادق علیهالسلام روایت شده:
اِذَا حَزَنَک اَمْرٌ مِنْ سُلْطَانٍ اَوْ غَیْرِهِ فَاَکْثِر مِنْ قَولِ «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلا بِاللهِ» فَاِنَّها مِفْتَاحُ الفَرَجِ وَ کَنْزٌ مِنْ کُنُوزِ الْجنَّةِ
هر گاه از سوی حاکمی یا دیگران اندوهی به تو رسید، «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلَّا بِاللهِ» را فراوان بگو! که آن کلید گشایش و گنجی از گنجهای بهشت است.
🔺در روایت دیگری از امام صادق علیهالسلام آمده:
إذا نَزَلَتِ الْهُمُومُفَعَلَیْکَ بِلا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلَّا بِاللهِ
هر گاه غمها [بر تو] فرود آمد، بر تو باد به گفتن ذکر لا حول و لا قوة الا بالله.
4⃣ توجه به امور بهداشتی، تغذیه و تفریح:
در زمینه رعایت بهداشت از امیر المؤمنین روایت شده:
غُسْلُ الثِّیابِ یَذْهَبُ الْهَمَّ وَ الْحُزْنَ
شستن جامه ها غم و اندوه را از بین می برد.
هم تمیز و هم طاهر و به دور از نجسی.
🔺 امام صادق علیهالسلام فرمود برخی امور باعث پیری زودرس میشوند:
تُهرِمُ قَبلَ أوانِ الهَرَمِ:...القُعودُ علَى النَّداوَةِ
چند چیز است که انسان را پیر میکند از جمله:...نشستن روى زمین نمناک
🔺در مورد رعایت تغذیه هم در روایت است وقتی نوح نبی به انبوه کشته ها بعد از سیل نگاه کرد غم عالم به دلش نشست، خداوند به او امر کرد که انگور سیاه بخورد
همچنین در روایت است:
شَکَا نَبِیٌّ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْغَمَّ فَأَمَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِأَکْلِ الْعِنَبِ.
یکی از پیامبران به خدا از غم بسیارش شکایت کرد خداوند به او دستور داد تا انگور بخورد.
🔺امیرالمومنین علیه السلام در مورد همنشینی با دوستان فرمودهاند:
الإخْوَانُ جَلاءُ الْهُمُومِ وَ الأحْزَانِ برادران، برطرف کننده زنگار غم و اندوه اند.
⏪حضور در جمع مومنان هم و غم انسان را از بین میبرد.باید توجه داشت منظور از تفریح خرج و مخارج بالا نیست و میتوان بدون پرداخت هزینه های هنگفت تفریحات سالم داشت.
برخی بعد از باز نشستگی کل اوقات خود را در تنهایی و در خانه سپری میکنند که این خیلی بد است و پیری را افزایش میدهد.
.
👈نتیجه گیری:
الْهَمُّ نِصْفُ الْهَرَمِ
اگر غم و اندوه از جانب خودمان ایجاد شده، اولا باید جلوی اشتباه را بگیریم و ثانیا دنبال برطرف کردن آن و جبران مافات باشیم:
🔺یکی از دعاهای همیشگی پیامبر این دعا بود:
اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ وَلَدٍ یَکُونُ عَلَیَّ رَبّاً
پروردگارا من براستى به تو پناه مىبرم از فرزندى که بر من سرورى کند.
وَ مِنْ مَالٍ یَکُونُ عَلَیَّ ضَیَاعاً
و از مالى که در راه غیر حقّ صرفش کنم
وَ مِنْ زَوْجَةٍ تُشَیِّبُنِی قَبْلَ أَوَانِ مَشِیبِی
و از همسرى که مرا قبل از اینکه پیر شوم پیر سازد.
وَ مِنْ خَلِیلٍ مَاکِرٍ عَیْنَاهُ تَرَانِی وَ قَلْبُهُ یَرْعَانِی إِنْ رَأَى خَیْراً دَفَنَهُ وَ إِنْ رَأَى شَرّاً أَذَاعَهُ
و از دوستى و رفیقى مکّار که با دیدهاش بمن بنگرد و در دلش بر ضرر و نابودى من بیندیشد، اگر از من خیرى ببیند او را پنهان کند و دفن نماید، و اگر کار نادرستى دید آن را به دیگران برساند و مرا رسوا کند.
❇️اگر غم و اندوه منشا خدایی دارد، خیالمان راحت باشد که هر چه او مقدر کرده به صلاح ماست و یک جایی سود و منفعت و حکمت آن مشکل برای ما معلوم میشود.
✍داستان پادشاه و وزیری که هر اتفاقی می افتاد میگفت:
"الخیر فی ما وقع"(خیر است ان شاء الله):
پادشاهی وزیری داشت که هر اتفاقی که می افتاد میگفت ؛ خیراست!!
روزی دست پادشاه در سنگلاخ ها گیر کرد و مجبور شدند انگشت او را قطع کنند ،وزیر که در صحنه حاضر بود گفت؛ خیر است. پادشاه که از درد به خود میپیچید ، از رفتار وزیر عصبی شد و او را به زندان انداخت
یکسال بعد پادشاه که برای شکار به کوه رفته بود ، در دام قبیله ای گرفتار شد که بنا بر اعتقادات خود ، هر سال یک نفر را که دینش با آنها مختلف بود ، سر میبرند و لازمه اعدام ان شخص این بود که باید بدنش سالم باشد.
وقتی دیدند اسیر ، یکی از انگشتانش قطع شده، وی را رها کردند.
آنجا بود که پادشاه به یاد حرف وزیر افتاد که زمان قطع شدن انگشتش گفته بود : الخیر فی ما وقع.
پادشاه دستور ازادی وزیر دربند را داد. و به او گفت ما سرّ خیر بودن قطع انگشتمان را فهمیدیم.
ولی خیر بودن زندان تو چه بود؟ وزیر گفت؛ از این جهت خیر بود که اگر تو من را به زندان نینداخته بودی و زمان اسارت به همراهت بودم ، من را به جای تو اعدام میکردند !!
اللهم اجعلنا من الصابرین
.